سخت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نه دفن کردن مضمون بی کفن سخت است

نه گوش دادن الواح بی سخن سخت است

 

بدون دیدن تو آینه شدن مشکل

نباشد آب اگربا وضو شدن سخت است

 

ز یاد بردن من آنقدر هم آسان نیست

برای روح فراموشی بدن سخت است

 

به معنی تو ضمیرم به نحو تو مشتق

و گر نه صرف تو و او و ما و من سخت است

 

به راحتی نشدم شاهد حقیقت خویش

شهود جلوه ی گل در کف لجن سخت است

 

خودم حریف خودم بودم و عجیب نبود

اگر شهید شدم جنگ تن به تن سخت است

 

به بوی قرمز سیبی مرا کفن کردند

مگو کفن شدن بوی پیرهن سخت است

 

هزار بار شکستم که زینتت بشوم

تراش خوردن الماسی یمن سخت است 

 

شکستن بت نفسم شکسته نفسی نیست

تبر زدن به سر و دست خویشتن سخت است

 

مگر خلیل بیاید کمک کند ور نه

شکستن همه اعضاء دفعتاً سخت است

 

کجاست ذوق اویس جوان که درک کند

بدون رؤیت تو رؤیت قرن سخت است

 

ردای رفعت دامادی شعیب چه سود؟

زفاف در شب منصوب حرفِ  لن  سخت است

 

برای من که رسیده به خط پایانم

شروع قافیه با مصدر شدن سخت است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد