شکل فوق عکس یک کریستال برف را نشان میدهد ، شاید شکل فوق برای ما زیاد جالب نباشد ولی این تصویر برای علاقمندان به هنرهای زیبا ، طراحی و گرافیک فوقالعاده جالب است ، کافی است که محل گذر خطوط موازی را از هر شش جهت به دقت برسی کنید و به شگفتیهای این انطباق دست یابید . کریستالهای برف در ساختار کریستالی خود ، کاملا از این رسم هندسی تبعیت میکنند و این موضوع مربوط به زاویه پیوند شیمیایی عناصر اکسیژن و هیدروژن و پیوندهای ملکولی ( یا هیدروژنی ) آب در داخل شبکه کریستالی یخ میشود . یکی از شگفتیهای خلقت خداوند متعال این است که از اول آفرینش تا آخر خلقت ، هیچ دو کریستال برف منجمد شده شبیه به هم و یکسانی را نمیتوان یافت ، در واقع شکل این کریستالها انحصاری بوده و هیچ وقت تکرار نمیشوند و بینهایت شکل میتوان برای کریستال برف تصور نمود .
در شکل فوق محل تقاطع و مسیر گذر خطوط را برسی کنید .
به هر تعداد از کریستالهای برف را که مشاهده و برسی کنیم در نهایت به نتیجه مشابه قبلی میرسیم . فقط این موضوع را همواره باید به یاد داشته باشیم که با جزییترین حرارت محیطی بالای صفر درجه این کریستالها تغییر شکل داده و ذوب میشوند .
نظمی به تعالی و تقدّس !!!
سلام .
یاد کتاب بلورهای آب افتادم در شرایط مختلف . که توسط یک پروفسور ژاپنی تحقیق و عکسبرداری شده بود . در عظمت خالق شکی نیست و اینکه این عظمت در گوشه گوشه هستی نمود دارد ...
و مهمترین نمودش در وجود ماست ... اگر بدانیم ....
علیک سلام
بله این هم لینکش http://sajed.blogsky.com/1389/02/28/post-36/
بنده که تدریجا به سوی حیرانی می روم.
سلام .
می شود بدانم برای چه میدانی زره پوشیده اید و شمشیر از رو بسته و تیغ ها را برکشیده اید ؟! در کدام میدان جنگ هماورد می طلبید ؟ به نظر شما من اصلا اهل جنگ هستم که سرایم را به این کلمات مزین می فرمایید ؟
از شما که مرد علم و تقوا و مهربانی هستید تعجب می کنم بزرگوار !
علیک سلام
بنده با شما جنگی ندارم و البته چه جنگی با خواهری چنین مهربان.
منظورم کسانی دیگر بودند و فکر کنم کنایه حرفم اصلا قرینه حالیه نداشت که اینطور باعث اشتباه شما شد
ما در مقابل شما شمشیر که هیچ ملاقه هم دستمان نمی گیریم و ترجیح میدهیم یک شاخه گل رز تقدیم شما کنیم باز هم برای صلح
چون خواهان صلحم . باشد قبول .لطفا میدان جنگ را نه در خانه من ، و نه در خانه برادر علم نفرمایید ! کم کم طاقتم از نیش و کنایه های زبان به سر می آید !!!!!!!!!! ادامه دار شود ، ناگهان رخت بر می بندم و برای همیشه از دست همه تان با هم به کوه قاف می گریزم !
آخر ما را چه به جنگ. اما چون می دانم حق جمع بین شمشیر و گل است پس به وظیفه عمل میکنیم.
اما شما که خودی هستید این گل را به مادر بدهید که زخم خورده ای بی مرحم است به جرم نکرده.
آفرین ساجد مهربان آفرین
شما تتمه عطراگین بعد از جدل های منید.
آفرین گفتن من قبل از حواله ی هدیه ی گل به مادر است یعنی به خاطر گل دادن شما آفرین نگفتم. به خاطر مهربانیت تحسین شمردم.
بله آفرین گفتن شما قبل از دریافت گل بود.
.
پس حواله گل رسید
باز خواستم پستی از جناب ملاهادی سبزواری صاحب کتاب اسفار اربعه بگذارم در حمایت از مولانا که جهت رعایت مصالح قرار ندادم.
بحث تایید را مکرر می یابید از چندین و چند دانای بزرگ. گویا به ایشان نباید تندی کرد! روح تنهاییها آزار می یابد!
و أیضا مکرر یافت می شود.
امروز خطائی از کسی سر زد و صاحب آن بجای معذرت خواهی زبانش را درازتر کرد.
البته چه انتظار از کسی که راه را بدون استاد آمده و صبح و شام اعمالش را عرضه نمی کند.
و عجب نیست از بی حیایی که دوستانش را با همه لطفی که به او دارند جانور خطاب می کند و شخصی را بخاطر نادانی حرام زاده خطاب می کند و دیگران را به پرخاشگری متهم میکند و حرمت بزرگتر از خود را نمی شناسند و بی ادبی سرلوحه کار او شده تا جایی که چاره ندیدم جز بستن درب به
رویش و روی گرداندن از او.
و انکه اندر وهم او ترک ادب
بی ادب را سر نگونى داد رب
سر نگونى آن بود کاو سوى زیر
مىرود پندارد او کاو هست چیر
نباید نظر مرا در این پست ، در پست بالایی تکرار می کردید. باید رها کنید.
رها کردیم.
وبلاگت چه شد
سلام
خوبه حداقل از خانم سعادت یار حرف شنوی دارین.
علیک سلام
مادر رفت تا راحت تر به شادی های کودکانه برسند و نگران لحظه هایی سیاه نباشند.
اما مادر زنده است . نفس می کشد و در هر نفس ذکر رحمت حق طلب می شود اگر چه جیره ی مادری اش تمام شده است مثل روزهای ناپایدار سفر مقدسم که شبهه ی دوگانگی!! مولوی را در خیالی برآشفت و ماه شیرین پنداشت!!!
در حالی که شیرینی و عسل در کام ناجوانمردانه های غاصب! که چشم دیدن هم کناری فرزندان با مرا ندارند به نهایت تلخی برآمده بود!!! و سهم دلچسب مادری نزد فرزندانم خیلی زود به پایان رسید!!!!!
سهم مادری اطرافیان شما چقدر است؟؟!!!
آیا شما عادل هستید یا سهمی برای بانوان نیکو دیدارتان نمی شناسید!!!؟؟
باور کن هر چه کردم نتوانستم قانع کنم.
بعض دوستان پیگیر شما هستند ،ما هم همینطور.
البته خوب شد از دست این پرشین بلاگ که خلاص شدیم میهن بلاگ بهتر است.
کاش حداقل سیره ی برادران بزرگ تر ! دوستی باشد و کسی زهرا را نرنجاند!!
راستی شما بزرگ ترید؟
از چه کسی؟
از برادر ! از آسمان سیاه است
بله
خدا حفظتان کند برای هم ! به دوستی و لطف و مرحمت و ایثار و عشق و تعالی و تبرک و تقدس!
خدا حفظشان کند برای هم
رنگ این روزهای همه مان به نوعی سیاه شده انگار ! نمی دانم این کلمه جنگ و زره و شمشیر چه قدرتی دارد ! بر صفحه کاغذ که جاری شود ، انگار خودش بر صفحه دلها هم غالب می شود ...
و من چه بیزارم از هر آنچه جنگ ... از هر آنچه شمشیر ، شمشیر زبان ، شمشیر کلام ، شمشیر برآمده از نیام .... از هر آنچه سیاهی ....
کاش رنگ دلهایمان سیاه نباشد ....
سلام . رنجوری را بر هر دلی برنمی تابد دلم ....
آنچه که شمشیر مینامید برای شما که ملاقه هم نبود برای دیگران هم غلاف کردیم.
علیک سلام
سلام شنیده ام که هر قطره با ران را ملکی ماموریت دارد به زمین برساند و و هیچ گاه هم تا اخر دنیا ملک جدیدی برای قطرات باران مامور می شوند احتمالا برای برف هم همینطوره خداوند انواع طرحای هندسی را برای بشر ابله میفرسته کو بشر خدا شناس مهندس می خوای خدا نگید در فرایند شیمیائی بگیم در فرایند تعریف شده خداوند در مواد این ترکیب زیبا برنامه ریزی شده