شکل فوق عکس یک کریستال برف را نشان میدهد ، شاید شکل فوق برای ما زیاد جالب نباشد ولی این تصویر برای علاقمندان به هنرهای زیبا ، طراحی و گرافیک فوقالعاده جالب است ، کافی است که محل گذر خطوط موازی را از هر شش جهت به دقت برسی کنید و به شگفتیهای این انطباق دست یابید . کریستالهای برف در ساختار کریستالی خود ، کاملا از این رسم هندسی تبعیت میکنند و این موضوع مربوط به زاویه پیوند شیمیایی عناصر اکسیژن و هیدروژن و پیوندهای ملکولی ( یا هیدروژنی ) آب در داخل شبکه کریستالی یخ میشود . یکی از شگفتیهای خلقت خداوند متعال این است که از اول آفرینش تا آخر خلقت ، هیچ دو کریستال برف منجمد شده شبیه به هم و یکسانی را نمیتوان یافت ، در واقع شکل این کریستالها انحصاری بوده و هیچ وقت تکرار نمیشوند و بینهایت شکل میتوان برای کریستال برف تصور نمود .
در شکل فوق محل تقاطع و مسیر گذر خطوط را برسی کنید .
به هر تعداد از کریستالهای برف را که مشاهده و برسی کنیم در نهایت به نتیجه مشابه قبلی میرسیم . فقط این موضوع را همواره باید به یاد داشته باشیم که با جزییترین حرارت محیطی بالای صفر درجه این کریستالها تغییر شکل داده و ذوب میشوند .
خورشید،
گوی غول پیکر درخشانی در وسط منظومه شمسی و تامین کننده نور، گرما و انرژی
های دیگر زمین است. این ستاره به طور کامل از گاز تشکیل شده است. بخش بشتر
این گاز از نوعی می باشد که به نیروی مغناطیسی حساس است. این نوع از گاز
به خاطر همین حساسیت، بسیار خاص می باشد. دانشمندان به آن پلاسما می گویند.
8
سیاره و قمرهایشان، ده ها هزار خرده سیاره و چندین تریلیون شهاب سنگ به
دور خورشید در گردشند. خورشید و همه این اجرام در منظومه شمسی می باشند.
زمین با میانگین فاصله تقریبی 149.600.000 کیلومتر از خورشید در حرکت است.
شعاع خورشید (فاصله بین مرکز تا سطح آن) حدود 695.500 کیلومتر، تقریبا 109 برابر شعاع زمین است.
قسمتی از خورشید که ما می بینیم دمایی حدود 5500 درجه سانتیگراد دارد. ستاره شناسان دمای ستارگان را با واحدی به نام کلوین (Kelvin) اندازه گیری می کنند و به طور خلاصه آن را K می نویسند. یک کلوین دقیقا برابر با 1 درجه سلسیوس یا 1.8 درجه فارنهایت است، اما تفاوت واحد کلوین با واحد سلسیوس در نقطه شروع آنهاست. مقیاس واحد کلوین از صفر مطلق که برابر است با 273.15 – درجه سانتیگراد آغاز می شود. بنابراین دمای سطح خورشید 5800K و دمای هسته خورشید بیش از 15میلیون K می باشد.
انرژی خورشید به واسطه واکنش های ترکیبی اتمی در اعماق هسته آن تامین می شود. در یک واکنش ترکیبی دو هسته اتم با یکدیگر همراه شده و هسته ای جدید را به وجود می آورند.
این ترکیب با تبدیل اجزای هسته به انرژی، تولید انرژی می کند. خورشید مانند زمین مغناطیسی است. دانشمندان با در نظر گرفتن میدان مغناطیسی یک جرم، خاصیت مغناطیسی آن جرم را تشریح می کنند. میدان مغناطیسی محدوده ای است که از همه فضای اشغال شده توسط یک جرم و بیشتر فضای پیرامون آن شامل می شود.
دانشمندان محدوده ای که در آن نیروهای مغناطیسی شناسایی می شوند(مثلا به وسیله قطب نما) را میدان مغناطیسی می نامند. فیزیکدانان خاصیت مغناطیسی یک جرم را بر اساس قدرت میدان مغناطیسی آن توصیف می کنند. این قدرت برابر است با نیرویی که یک میدان مغناطیسی بر یک جسم مغناطیسی مانند سوزن قطب نما اعمال می کند. قدرت میدان مغناطیسی عمومی خورشید تنها دو برابر قدرت میدان مغناطیسی زمین می باشد. ولی میدان مغناطیسی خورشید در مناطق کوچکی به شدت متمرکز است، با قدرتی معادل 3000 بار بیشتر از اندازه میدان مغناطیسی عمومی آن. این مناطق شکل دهنده ساختمان خورشید و به وجود آورنده ترکیبات سطح و اتمسفر آن یعنی منطقه ای که ما می بینیم می باشند. مناطق نسبتا سرد و لکه های خورشیدی، فوران های بسیار دیدنی که به آنها زبانه های خورشیدی می گویند و شعله های تاج خورشید، شکل کلی سطح خورشید را ایجاد می نمایند.
زبانه های خورشیدی شدیدترین انفجار و فوران در منظومه شمسی می باشند. سپس شعله های تاج خورشید که دارای شدتی کمتر از زبانه ها و محتوی مقدار بسیار زیادی ماده می باشند. تنها یک فوران در تاج خورشید می تواند حدود 20 بیلیون تن ماده را در فضا پخش کند. یک مکعب از جنس سرب که هر ضلع آن برابر با 1.2 کیلومتر است می تواند چنین جرمی داشته باشد.
خورشید 4.6 بیلیون سال پیش متولد شد و سوخت لازم برای اینکه تا 5 بیلیون سال دیگر به همین صورت باقی بماند را دارد. پس از آن اندازه خورشید آنقدر بزرگ می شود تا اینکه به نوعی از ستاره به نام غول سرخ تبدیل می شود. در آن هنگام لایه های بیرونی خود را با فراافکنی از دست می دهد. با فرو ریختن آنچه از خورشید باقی می ماند، به جرمی با نام کوتوله سفید تبدیل می شود و آرام آرام روشنایی خود را از دست می دهد و سرانجام وارد دوره جدید زندگی خود، به شکل یک جرم کم نور و سرد که گاهی به آن کوتوله سیاه می گویند، می شود.
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
و خورشید (نیز براى آنها آیتى است) که پیوسته بسوى قرارگاهش در حرکت است؛ این تقدیر خداوند قادر و داناست.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
و براى ماه منزلگاههایى قرار دادیم، (و هنگامى که این منازل را طى کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما» در مىآید.
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مىگیرد؛ و هر کدام در مسیر خود شناورند.(38-40 یس)
ادامه مطلب ...
ابرها و ریزش باران
باران، یکی از نعمتهای بزرگ پروردگار است که به وسیله ابرها در بسیاری از نقاط زمین فرو میریزد. در اثر همین برکات آسمانی است که رودها، چشمهها، سدها ودریاها پر آب میشود و زندگی موجودات در زمین ادامه مییابد. در خطبهای از امیرمؤمنان درباره چگونگی شکلگیری ابرها و ریزش باران میخوانیم: «خداوند، ابرهایی را آفرید تا قسمتهای مرده زمین احیا شود و گیاهان رنگارنگ بروید. پس قطعات بزرگ و پراکنده ابرها را به هم پیوست تا سخت به حرکت درآمدند و با به هم خوردن ابرها، برقها درخشیدن گرفت و از درخشندگی ابرهای سفیدِ کوه پیکر و متراکم چیزی کاسته نشد. بعد، ابرها را پی در پی فرستاد تا زمین را احاطه کردند و بادها، شیر باران را از ابرها دوشیدند و به شدت به زمین فرو ریختند. ابرها هم پایین آمده سینه بر زمین ساییدند و آنچه بر پشت داشتند، فرو ریختند و در این حال، در بخشهای بیگیاه زمین، انواع گیاهان رویید و در دامن کوهها سبزهها پدید آمد».
زمین، کوه و دری
در خطبهای از نهجالبلاغه درباره عجایب آفرینش میخوانیم: «از نشانههای
توانایی و عظمت خدا و شگفتی ظرافتهای آفرینش او، آن است که از آب دریای
موج زننده و امواج فراوان شکننده، خشکی آفرید و به طبقاتی تقسیم کرد. سپس
طبقهها را از هم گشود و هفت آسمان به وجود آورد که به فرمان او برقرار
ماندند و در اندازههای معین استوار شدند. نیز زمین را آفرید که دریایی
سبزرنگ و روان، آن را بر دوش میکشید. زمین در برابر فرمان خدا فروتن، در
برابر شکوه پروردگاری تسلیم است. سپس صخرهها، تپهها و کوههای بزرگ را
آفرید، آنها را در جایگاه خود ثابت نگاه داشت و در قرارگاهشان استقرار
بخشید. پس کوهها در هوا و ریشههای آن در آب رسوخ کرد. کوهها از جاهای
پست و هموار سر بیرون کشیده و کم کم ارتفاع یافتند و ریشه آن در دل زمین
ریشه دوانید. قلهها هم سر به سوی آسمان برافراشت و نوک آنها طولانی شد تا
تکیهگاه زمین و میخهای نگهدارنده آن باشد. سپس زمین با حرکات شدیدی که
داشت آرام گرفت تا ساکنان خود را نلرزاند و آنچه بر پشت زمین است سقوط
نکند یا از جای خویش منتقل نگردد».
آفرینش آسمان
امیرمؤمنان علیهالسلام در خطبهای درباره آفرینش آسمان و شگفتیهای آن
میفرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصلههای وسیع آسمانها را
بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکافهای آن را به هم آورد...
و آفتاب را نشانه روشنیبخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی
شبها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن
دو را دقیق اندازهگیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و
روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آنها، شماره سالها و
اندازهگیری زمان ممکن باشد. پس در فضای هر آسمان، فلک آن را آفرید و زینتی
از گوهرهای تابنده و ستارگان درخشنده بیار است... و تمامی ستارگان از ثابت
و استوار، و گردنده و بیقرار، فرود آینده و بالا رونده، و نگران کننده و
شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود».
ویژگیهای فرشتگان
فرشتگان، آفریدههای خدایند که در آفرینش آنها، شگفتیهای بسیاری هست و
بیشتر انسانها از آن آگاهی ندارند. حضرت علی علیهالسلام در یکی از
خطبههای نهجالبلاغه درباره فرشتگان میفرماید: «خدا، فرشتگان را در
صورتهای مختلف و اندازههای گوناگون آفرید و بال و پرهایی برای آنان قرار
داد؛ آنها که همواره در تسبیح جلال و عزت پروردگار به سر میبرند و چیزی
از شگفتیهای آفرینش پدیدهها را به خود نسبت نمیدهند و در آنچه از
آفرینش پدیدهها خاص خداست، ادعایی ندارند». در قسمتی دیگر از این خطبه
آمده است: «خدا، فرشتگان را امین وحی خود قرار داد و برای رساندن پیمان امر
و نهی خود به پیامبران، از آنها استفاده کرد.... گذشت شب و روز آنها را
به سوی مرگ سوق نداد، تیرهای شک و تردید خلل در ایمانشان ایجاد نکرد، شک و
گمان در پایگاه یقین آنان راه نیافت، آتش کینه در دلهایشان شعلهور
نگردید، و حیرت و سرگردانی، آنها را از ایمانی که دارند و آنچه از جلال و
هیبت خداوندی که در دل نهادند، جدا نساخت».
آفرینش نخستین انسان
در خطبه اول نهجالبلاغه، درباره شگفتی آفرینش نخستین انسان، آمده است:
«خداوند بزرگ، خاکی از قسمتهای گوناگون زمین، از قسمتهای سخت و نرم، و
شور و شیرین گرد آورد. بعد آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با
افزودن رطوبت، چسبناک گردید که از آن، اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به
یکدیگر پیوسته آفرید. سپس آن را خشکانید تا محکم شد. بعد خشکاندن را ادامه
داد تا سخت گردید و در زمانی معین و سرانجامی مشخص، اندام انسان کامل شد.
آن گاه از روحی که آفرید، در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد که
نیروی اندیشهای دارد که وی را به تلاش میاندازد و افکاری یافته که در
دیگر موجودات تصرف میکند. به انسان اعضا و جوارحی بخشید که در خدمت او
باشند و ابزاری عطا فرمود که آنها را در زندگی به کار گیرد. نیز قدرت
تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله
تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد. خداوند، انسان را
مخلوطی از رنگهای گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد، و
مزاجهای گوناگونِ گرمی، سردی، تری و خشکی قرار داد».
اختلافهای شگفتانگیز
شگفتیهای آفرینش آسمان، زمین، دریا و اختلاف شب و روز، و تفاوت انسانها
در رنگ و نژاد و زبان، جملگی حکایت از قدرت، علم و تدبیر خالق هستی دارد که
هر انسان حقیقتطلب را به وجود آفریننده یکتا که مظهر کامل حق و حقیقت
است، رهنمون میسازد. در خطبهای از امیرمؤمنان علیهالسلام آمده است: «اگر
اندیشهات را به کارگیری تا به راز آفرینش پی برده باشی، دلایل روشن به تو
خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک، همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به
جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته، و اختلافات و
تفاوتهای پیچیدهای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.... پس اندیشه کن
در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، و جوشش
دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلهها و گوناگونی لغتها و تفاوت
زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را
نپذیرد و تدبیر کننده را انکار کند».
خفاش، پرنده شب
در خطبهای از امیرمؤمنان حضرت علی علیهالسلام درباره شگفتیهای آفرینش
خفاش چنین آمده است: «از زیباییهای صنعت پروردگاری و شگفتیهای آفرینش او،
همان اسرار پیچیده حکیمانه در آفریدن خفاشان است. روشنی روز که همه چیز را
میگشاید، چشمانشان را میبندد و تاریکی شب که هر چیز را به خواب فرو
میبرد، چشمان آنها راباز میکند.... روشنی آفتاب، خفاش را از رفتن در
تراکم نورهای تابندهاش باز میدارد و در خلوتگاههای تاریک پنهان میسازد؛
که خفاش از حرکت در نور درخشان ناتوان است. پس او در روز پلکها را بر
سیاهی دیدهها اندازد و شب را چونان چراغی برمیگزیند که در پرتو تاریکی
آن، روزی خود را جستجو میکند و سیاهی شب، دیدههای او را نمیبندد و به
خاطر تاریکی زیاد، از حرکت و تلاش باز نمیماند. آن گاه که خورشید پرده از
رخ بیفکند و سپیده صبحگاهان بدمد و لانه تنگ سوسمارها از روشنی آن روشن
شود، خفاش پلکها بر هم مینهد و بر آن چه در تاریکی شب به دست آورده،
قناعت میکند».
بال خفاش
در سخنانی از امیرمؤمنان علیهالسلام ، درباره شگفتیهای خلقت بالهای خفاش
میخوانیم: «پاک و منزه است خدایی که شب را برای خُفاشان چونان روز روشن و
مایه به دست آوردن روزی قرار داد، و روز را چونان شب تار، مایه آرامش و
استراحت آنها انتخاب فرمود، و بالهایی از گوشت برای پرواز آنها آفرید،
تا به هنگام نیاز به پرواز، از آن استفاده کنند. این بالها همانند
لالههای گوشاند، بی پر و بدون رگهای اصلی، اما تو جای رگها و نشانههای
آن را به خوبی مشاهده میکنی.
خداوند برای خفاشان دو بال قرار داد، نه آن قدر نازک که درهم بشکند ونه
چندان محکم که سنگینی کند. آنها پرواز میکنند، در حالی که فرزندانشان به
ایشان چسبیده و به مادر پناه بردهاند. اگر فرود آیند، با مادر فرود
میآیند و اگر بالا روند، با مادر اوج میگیرند. از مادرانشان جدا نمیشوند
تا آن هنگام که اندام جوجه نیرومند و بالها، قدرت پرواز کردن پیدا کند و
بداند که راه زندگی کردن کدام است و مصالح خویش را بشناسد. پس پاک و منزه
است پدید آورنده هر چیزی که بدون هیچ الگویی باقی مانده از دیگری، هستی را
آفرید».
اعضا و جوارح ملخ
امیرمؤمنان علیهالسلام در خطبهای، ضمن توجه به اعضا و جوارح مَلخ، درباره
شگفتیهای آفرینش آن، چنین میفرماید: «اگر میخواهی، در مورد شگفتی ملخ
سخن بگو که خدا برای او دو چشم سرخ و دو حدقه چونان ماه تابان آفرید، و به
او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشید. ملخ، حواسی نیرومند و دو دندان
پیشین دارد که گیاهان را میچیند، و دو پای داسمانند که اشیا را
برمیدارد. کشاورزان از آنها میترسند و قدرت دفع آنها را ندارند؛ گرچه
همه متحد شوند. ملخها، نیرومندانه وارد کشتزار میشوند و آن چه میل دارند
میخورند، در حالی که تمام اندامشان به اندازه یک انگشت باریک نیست».
آفرینش مورچه
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در خطبهای درباره شگفتیهای آفرینش مورچه چنین
میفرماید: «به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با
چشم و اندیشه انسان درک نمیشود. نگاه کنید چگونه روی زمین راه میرود و
برای به دست آوردن روزی خود تلاش میکند. او دانهها را به لانه خود منتقل
میسازد و در جایگاه مخصوص نگه میدارد. در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده
و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمیکند. روزی مورچه تضمین
گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است... اگر در مجاری خوراک و
قسمتهای بالا و پایین دستگاه گوارش و آن چه در درون شکم او از غضروف
آویخته به دنده تا شکم، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش اندیشه کنی، از
آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است
خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت و پیکره وجودش را با
استحکام قرار داد و در آفرینش آن، هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ
آفرینندهای کمکش نکرد».
رنگآمیزی شگفتانگیز طاووس
طاووس، از زیباترین پرندگان است که هر بینندهای را در نگاه نخست، متوجه
رنگآمیزی شگفتانگیز پرهای خود میسازد. امیرمؤمنان علی علیهالسلام به
تشریح عظمت آفرینش طاووس پرداخته و میفرماید: «از شگفتانگیزترین پرندگان
در آفرینش، طاووس است که خداوند آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید و
رنگهای پر و بالش را به نیکوترین رنگها بیاراست؛ با بالهای زیبا که
پرهای آن به روی یکدیگر انباشته شده و دُم کشیدهاش که چون به سوی ماده پیش
میرود، آن را چونان چتری گشوده و بر سر خود سایبان میسازد، گویا بادبان
کشتی است که ناخدا آن را برافراشته است.... اگر رنگهای پرهای طاووس را به
روییدنیهای زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: دسته گلی است که از شکوفههای
رنگارنگ گلهای بهاری فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچههای پوشیدنی
همانند سازی، پس چون پارچههای زیبای پر نقش و نگار یا پردههای رنگارنگ
یمن است، و اگر آن را با زیورآلات مقایسه کنی، چون نگینهای رنگارنگی است
که در نواری از نقره با جواهرات زینت شده است».
ریزش و رویش پرهای طاووس
امیرمؤمنان در سخنانی به بیان ریزش و رویش پرهای طاووس پرداخته و
میفرماید: «طاووس، چونان شکوفههای پراکندهای است که باران بهار و گرمای
آفتاب را در پرورش آن نقش چندانی نیست و شگفت آور آن که هر از چند گاهی، از
پوشش پرهای زیبا بیرون میآید و تنْ عریان میکند. پرهای او پیاپی فرو
میریزد و از نو میروید. پرهای طاووس، چونان برگ خزان رسیده میریزد و
دوباره رشد میکند و به هم میپیوندد، تا دیگربار شکل و رنگ زیبای گذشته
خود را بازیابد، بیآن که میان پرهای نو و ریخته شده، تفاوتی وجود داشته
باشد یا رنگی جا به جا بروید. اگر در تماشای یکی از پرهای طاووس دقت کنی،
لحظهای به سرخی گل، و لحظهای دیگر به سبزی زَبَرجَد و گاه به زردی زر ناب
جلوه میکند. راستی! هوشهای ژرفاندیش و عقلهای پرتلاش، چگونه این همه
از حقایق موجود در پدیدهها را میتواند درک کند، و چگونه گفتار توصیفگران،
به نظم کشیدن این همه زیبایی را بیان تواند کرد؟».
زیباییهای گردن طاووس
هر عضو طاووس، در بردارنده شگفتیهای بسیار است. امیرمؤمنان علیهالسلام در
سخنانی درباره گردن طاووس میفرماید: «برفراز گردن طاووس، به جای یال،
کاکلی سبزرنگ و پر نقش و نگار روییده، و برآمدگی گردنش چونان آفتابهای
نفیس و نگارین است. از گلوگاه تا روی شکمش، به زیبایی رنگآمیزی شده یا چون
پارچه حریر براق یا آیینهای شفاف که پرده برروی آن افکندند، درآمده است.
در اطراف گردنش، گویا چادری سیاه افکنده که چون رنگ آن شاداب و بسیار
میباشد، پنداری با رنگ سبز تندی درهم آمیخته که در کنار شکاف گوشش، جلوه
خاصی دارد. کمتر رنگی میتوان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد،
یا با شفافیت و صیقل فراوان و زرق و برق جامهاش، آن را جلای برتری نداده
باشد».
زیباییهای زمین
امیرمؤمنان علیهالسلام در سخنانی راجع به زیباییهای زمین چنین میفرماید:
«زمین، به وسیله باغهای زیبا، همگان را به سرور و شادی دعوت کرد و با
لباس نازک گلبرگها که برخود پوشید، هر بینندهای را به شگفتی واداشت و با
زینت و زیورهایش، فخرکنان خود را آراست و هر بینندهای را به وجد آورد....
خداوند در گوشه و کنار زمین، درههای عمیقی آفرید و راهها و نشانههایی
برای آنان که بخواهند از جادههای وسیع آن عبور کنند، تعیین کرد».
اعجاز و عجایب خلقت مگس : حقایق جدید درباره مگس در قرآن و روایات حضرت محمد (ص)
سالها پیش یکی از ملحدان گفته است که ای
مسلمانان چگونه راست می پندارید مگسی که بیماریها را حمل می کند در آن شفا
باشد؟ این مسئله غیر منطقی است و انسان عاقل آنرا نمی پذیرد.
حقیقت
این است که در آن زمان نمی دانستم چگونه به او پاسخ گویم. چرا که سرشت
ملحد سرشتی مادی است که به عالم غیب ایمان نمی آورد، بلکه دلایل مادی ملموس
می خواهد . او تجاربی را که مسلمانان به دست آورده اند، نمی داند.
بنابراین چاره ای نیست که حقایق جدید درباره مگس را که غربیها آنرا به دست
آورده و کشف کره اند، بیان کنیم.
کسب تجربه از اوایل قرن بیستم جهت
استفاده از پادزهر حشرات آغاز شد . خانم دکتر "جوآن کلارک" در استرالیا از
غربیهایی بود که به این مسئله اهتمام ورزید و در اثر تجربه فهمید که در
سطح خارجی مگس پادزهر وجود دارد که برخی از امراض و بیماریها را معالجه می
کند، بنابراین اذعان داشت که در مگس شفا وجود دارد.
هر کسی در این
زمینه نظری ارائه کرد. اما کسب تجربه همچنان ادامه داشت تا اینکه تعدادی از
اندیشمندان بحثهایی در این زمینه مطرح کردند و فهمیدند که مگسی که بیشتر
بیماریها را حمل می کند، بیشترین پادزهر را که منجر به شفای بیماریها می
شود، نیز حمل می کند؛ به گونه ای که ناقل امراضی که حمل می کند، نیست.
وجود
این مسئله امری منطقی است، زیرا مگس باکتریهای مضر زیادی در جسمش حمل می
کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد؛ بنابراین باید که مواد ضد این باکتریها
را نیز حمل کند و این مواد را که خداوند افزایش داده برای این است تا
برخورد با ویروسها و بیماریها با او جلوگیری کند.
نقل قول: |
||||
محققان می گویند: مگس انواع زیادی از باکتری، ویروسها و میکروبهای بیماری زا را حمل می کند، اما همزمان در سطح جسمش مواد ضد این میکروبها را نیز حمل می کند . بهترین شیوه برای آزادسازی پادزهر از مگس فروبردن آن در مایعات است. این کشف جدیدی است که محققان را متحیر کرده و هرگز توقع نداشتند که بیماری و دارو را در یک مخلوق و آن هم در مگس بیابند و سؤال این است: آیا این همان چیزی نیست که نبی اعظم (صلی الله علیه وسلم) قرنها پیش بیان کرده بود؟ |
||||
همچنین برخی از محققان ایالات متحده آمریکا تلاش می کنند تا راه جدید شفا در استفاده از مگس بیابند و تأکید می کنند که درمان با مگس امری مقبول و علمی در آینده ای نزدیک است .
نقل قول:
حشره شناسان در دیگر بررسی های خود تشابه زیاد میان قلب مگس و قلب انسان را مورد تأکید قرار دادند. آنها سعی می کنند تا امراض قلبی پیران را با استفاده از مگس درمان و برطرف کنند. این یعنی اینکه درمان بیماریهای قلبی نیز در مگس وجود دارد
چشم انسان را از دو نظر، هم از نظر ساختمان و اعضای ریز آن و هم از نظر روان شناسی می توان بررسی کرد.
از دیدگاه روان شناسی، حالت های مختلف چشم، بیماری و تندرستی فرد را بازمی گوید. چشم هم درون را می بیند و هم بیرون را، یعنی وقتی با چشم به چیزی نگاه می کنیم، از ظاهرش آگاه می شویم، ولی اگر به چشم کسی نگاه کنیم، از درونش با خبر می شویم. چشم، دوستی و دشمنی را نشان می دهد و بیننده را از نیت شوم یا قصد خیر صاحب آن آگاه می سازد. چشم هم گوینده است و هم شنونده. چشم از رضایت و خشم و نیز از قوت و ضعف خبر می دهد و از آسودگی و دلهره پرده برمی دارد. از امید و ناامیدی می گوید، درستی و نادرستی را روشن می سازد، از راستگویی و دروغگویی و از سیری و گرسنگی فرد حکایت می کند.
قاضی تیزبین، از چشم متهم نکته های فروانی به دست می آورد و بازپرس، پاسخ بسیاری از پرسش های خود را از چشم متهمان می گیرد و پلیس با کلید چشم، رازهای نهفته در دل مظنون به جرم را می گشاید.
پزشک با دقت به وضعیت چشم، به نوع بیماری انسان پی می برد. چشم، سخن می گوید و سخن می شنود. گرچه وظیفه اصلی چشم ها این نیست و بشر به وسیله زبان و سخن می تواند آن کارها را انجام دهد، ولی چشم با پذیرفتن این همه مسئولیت، بزرگ ترین خدمت ها را به بشر می کند. پدیدآورنده بشر، از روی لطف و مهر به او، چنین ویژگی هایی را در چشم نهاده است تا آدمی در گشایش و آسایش باشد!
و اما آیا تاکنون به ساختمان چشم خود دقت کرده اید؟
سازندگان دوربین های فیلمبرداری برای نشان دادن دقیق رنگ ها، رنج ها برده اند و کوشش ها کرده اند، ولی هنوز آن گونه که چشم رنگ ها را می بیند، نتوانسته اند تصویرها را با رنگ های واقعی خود ثبت کنند. در حالی که چشم انسان همواره در نگاه به اشیای هستی، همه رنگ ها را با کیفیتی بی نظیر دریافت می کند.
هرچند چشم های افراد بشر از لحاظ برخی ویژگی های ظاهری متفاوتند، برای مثال چشم زاغ با چشم میشی فرق دارد و کبود چشم از سیاه چشم جداست، او همه را چنان ساخته است که از نظر دید رنگ ها، هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و همه چشم ها و همه رنگ ها را به یک نوع می بینند!
دوربین های عکاسی در عکس برداری از فاصله های دور و نزدیک تنظیم خاصی دارند تا وضوح موضوع ها رعایت شود، ولی چشم در سریع ترین حرکت می تواند دور و نزدیک را واضح ببیند! چشم نه تنها در نور سفید می بیند، بلکه در نور زرد، سرخ، بنفش و همه رنگ ها قدرت دید دارد، ولی دوربین های عکاسی از عکس برداری در همه نورهای رنگین ناتوانند و این به دلیل ناتوانی سازنده آنهاست. عدسی دوربین عکاسی با قدرت محدود خود، نشانه سازنده ای داناست، پس عدسی چشم با داشتن قدرتی نامحدود، از پدیدآورنده ای بسیار دانا و توانا سخن می گوید. دوربین عکاسی همه چیز را معکوس می بیند، بالا را پایین و ایستاده را واژگون می بیند، ولی چشم ما هر چیزی را همان گونه که هست می بیند. آیا به این فکر کرده ایم آبی که در چشمان ماست، چگونه مایعی است که در درجه های گوناگون دما، وضع خود را حفظ می کند؛ در حرارت بالا تبخیر نمی شود و در حرارت پایین یخ نمی بندد. چه قدرت عظیمی توانسته است برخلاف قانون طبیعت و مایعات، چنین آبگونی را ایجاد کند که در حرارت های گوناگون وضع خود را حفظ کند!؟
یکی از موضوع های تأمل برانگیز هستی، کنترل تولیدمثل و جلوگیری از ازدیاد نسل در برخی حیوانات و از سویی کمک به ازدیاد نسل در بعضی دیگر است. این مسئله، خود شاهدی است بر اثبات یگانگی و حکمت بی نظیر آفریدگار توانا و برهانی است بر نظم و حساب دقیق در عالم موجودات. این نکته مهم را می توان در تکثیر ماهیان به خوبی بررسی کرد. نوعی از ماهی ها در حدود سه میلیون بچه به دنیا می آورند که با توجه به مصرف زیاد ماهی در میان مردم، از همه آنها استفاده می شود، ولی از ازدیاد نسل حیوانات و حشراتی که تولیدمثل آنها بالاست و فایده چندانی برای بشر و محیط زیست ندارند، جلوگیری می شود.
در این باره به خلقت عجیب مگس ها توجه کنیم. گفتنی است از مگس ماده، چهار بسته و کیسه خارج می شود و در هر بسته سی عدد تخم است که از هر تخم نیز باید مگسی متولد شود. با این حال، بنابر تدبیر خداوندی در خلقت، هم تعداد مگس ها به شدت کنترل می شود و هم طول عمر مگس چندان زیاد نیست. مصداقی عجیب تر در هستی موجودات اینکه، مرغی به نام آکسیکلوب هنگامی که احساس تخم گذاری می کند، در شاخه درختی شکافی عمیق ایجاد می کند و سپس به جمع آوری آذوقه می پردازد. بدین گونه که از برگ ها و شکوفه هایی که برای تغذیه نوزادن به کار می آید، به اندازه آذوقه یک سال آنها تهیه می کند و در انتهای شکاف قرار می دهد. سپس یک تخم روی آن می گذارد و سقف نسبتا محکمی نیز از خمیرهای چوب بر بالای آن می سازد. باز مشغول جمع آوری آذوقه و تأمین احتیاج برای نوزاد دیگر به مدت یک سال می شود و آن را روی سقف اتاق اول قرار می دهد و تخم دیگری بر آن می گذارد و بدین ترتیب، چندین طبقه را می سازد. و بعد از پایان کار، خود می میرد.
هنگامی که جوجگان از تخم بیرون می آیند، در حالی که مادر خود را قبلاً از دست داده اند، غذای یکسال آنها موجود است و از آن استفاده می کنند. پس از یک سال که قدرت پرواز و زندگی مستقل را می یابند، اولی سقف خانه خود را می شکافد و از آن خارج می شود، سپس دومی، سومی، چهارمی و به همین ترتیب، بقیه نیز عمل می کنند.
این پرنده موجودی است که نه او مادر را دیده و نه مادر موفق به دیدن او شده است و سؤال اصلی و عجیب اینجاست که این حیوان ضعیف از کجا می داند که نوزادان او چنین احتیاجی را دارند و این آموزش ها را چه کسی به او داده است؟ آیا از مادر آموخته، مادری که هرگز او را ندیده و یا به تجربه دریافته است، با اینکه این عمل در طول زندگی او یک بار بیشتر اتفاق نمی افتد؛ زیرا پس از تخم گذاری می میرد؟!
آیا جز این است که این کار تنها به یک الهام غیبی و غریزی متکی است که دست قدرت خداوند بنابرحساب و میزان و آینده نگری دقیق، به مرغ آکسیکلوب عطا کرده است. همان خداوند حکیمی که به هر جانداری غریزه ای خاص بخشیده است تا نیازهای خود را به خوبی تأمین کند؛ همان مبدأ فیاضی که «قَدَّرَ فَهدی».
درون تخم مرغانی که از راه تخم گذاری به دنیا می آیند، سه مایع وجود دارد: سفیده، زرده و نطفه. نطفه باعت پیدایش جوجه می شود و زرده خوراک اوست تا بتواند بیست و یک روز ارتزاق کند. مقدار این مایع خوراکی به گونه ای تنظیم شده است که در طی این مدت، جوجه دقیقه ای گرسنه نمی ماند و ذره ای از زرده تخم مرغ نیز باقی نمی ماند. در قسمت انتهای تخم، یک قسمت خالی به چشم می خورد که در آن هوایی برای تنفس جوجه ذخیره شده است. به راستی کدام قدرت است که آن مقدار هوا را درون تخم نهاده است تا جوجه برای ادامه حیات از آن استفاده کند؛ جز قدرت خداوند حکیم.
نکته دیگر اینکه، جوجه های مرغان خانگی، هنگام خارج شدن از تخم، با پر و بال روییده بیرون می آیند، ولی جوجه های دیگر پرندگان مثل کبوتر، بلبل و گنجشک و به طور کلی مرغانی که در هوا پرواز می کنند، همچون قطعه گوشت قرمزی بدون پر و بال از تخم خارج می شوند و پدر و مادر باید مدتی غذای مخصوص به آنها بدهند و از آنها مراقبت کنند، تا پر و بالشان بروید و قدرت پرواز بیابند. این خود، از نظم و حسابی حکایت می کند و آن اینکه مرغان خانگی نیاز به پرواز ندارند، ولی مرغان دیگر باید نیروی پرواز را به تدریج به دست آورند. بر این اساس، خداوند حکیم هم تهیه غذای آنها را به عهده پدر و مادر نهاده و هم ابزار پرواز را از ابتدا به آنها نداده است که خود را به رنج و زحمت بیندازند. پس آنها باید مدتی صبر کنند تا ابزار و توان کافی برای پرواز را به دست آورند.