امیر جند جهنم

آیت الله موسی زنجانی فرمودند :
در کتاب «حاج علی محمد نجف آبادی» که شرح احوالات آخوند ملاحسینقلی همدانی را آوردند داستانی را بنده شنیده ام که دیدم در آن نوشته نیست خوب است که به آن نوشته اضافه شود.

در یکی از ایام در منزل آیت الله بنی صدر همدانی بودیم آیت الله حاج سید علی خلخالی فرمودند از جناب حاج شیخ جواد جواهری نتیجه صاحب جواهر شنیدم که فرمود:
عموی من که نوه صاحب جواهر می شدند از نظر معیشت سخت در فشار بودند و به لحاظ اقتصادی وضعیت نامناسبی داشتند. بنده به نظرم رسید که به خدمت علما بروم و از آنها نامه هایی بگیرم که یا برای وکلای خودشاندر ایران یا اشخاصی که از نظر مالی توانایی دارند و از وجود علما و بزرگان به حساب می آیند، بنویسند که به عموی ما مساعدتی بکنند تا از این وضعیت بیرون آید.
با این انگیزه خدمت علما رسیدم و نامه هایی برای عمویم گرفتم.
بعد سوال کردم در همدان چه کسی هست که بتواند به ایشان کمک کند گفتند امیرافخم. سوال کردم در نجف چه کسی او را می شناسد؟
گفتند: شاید اگر آخوند ملاحسینقلی همدانی برای ایشان چیزی بنویسد از آن جهت که ایشان هم همدانی است شاید ترتیب اثر بدهند.
لذا رفتم خدمت آخوند ملاحسینقلی همدانی و مطلب را گفتم. ایشان فرمودند: ایشان امیر هستند و برای خودش خدم و حشم دارد به حرف من که در نجف منزوی هستم و کسی مرا نمی شناسد توجه نمی کند و از نوشتن عذر آوردند.
من نیز اصرار کردم و به خدمت ایشان عرض کردم حالا اگر شما نامه ای بنویسید اگر نفعی نداشته باشد ضرری هم ندارد، نهایتا ترتیب اثر نمی دهد.
ایشان نیز کاغذ ته سیگار خود را باز کردند و چیزی روی آن نوشته و آن را لوله کرده و به من دادند.
من از اینکه ایشان این درخواست را روی چنین کاغذی نوشتند و حاجت مرا چنین اجابت کردند ناراحت شدم و می خواستم به ایشان چیزی بگوم اما منصرف شدم و چیزی نگفتم و بیرون آمدم.

به هر حال نامه ها را جمع کردم و آمدم خدمت عمویمو نامه ها را به ایشان دادم و یادم به نامه آخوند همدانی آمد و آن را هم داده و گفتم این نامه را هم آخوند همدانی برای امیرافخم نوشته اند.

عموی بنده از ایننامه ناراحت شدند و گفتد آخر اگر من این نامه لوله شده را بدهم به امیرافخم نمی گوید عرب ها چقدر نادانند و این هم  نشانه حماقت آنها.
من عصبانیت عمو را با سخنان خود فرو نشاندم و گفتم حالا اگر چیزی بگوید به آخوند می گوید نه به تو.
این نامه را پیش خودت نگه دار شاید به دردت بخورد.
خلاصه عمو را بدرقه کردم و ایشان رهسپار شد.
ایشان بعداً برایم تعریف کرد که چون به همدان رسیدم دیدم نام امیرافخم بر سر زبانهاست چون از منزلش پرسیدم گفتند در فلان محله همدان بارگاهی دارد چون به آنجا رفتم دیدم ساختمانی مجلل به همراه خدم و حشم دارد. پیش رفته و گفتم حامل نامه ای از آخوند ملاحسینقلی همدانی برای جناب امیرافخم هستم.
ملازمان ایشان پیغام مرا برای وی بردند و خبر آوردند که به انتظار بمانم تا ایشان بیایند.
به انتظار ایشان ماندم. پس از مدتی دیم همه به احترام ایستادند و از راهروی که از دور پیدا بود و این راهرو از میان اتاقهای تو در تو می گذشت دیدم که از دور پیر مردی قد خمیده و عصا بدست می آید تا رسید به من و من نامه جناب آخوند را به ایشان دادم.

ایشان نیز قبل از اینکه نامه را باز کند و بخواند آن را در طول پیشانی بالای ابروهایش کشیده و صلوات فرستاد و این کار سه بار تکرار کرد و سپس نامه را باز کرد و خواند. با خواندن نامه شروع به گریه کرد و به شدت گریست و اطرافیان متأثر و منقلب شدند و من نیز تحت تأثیر قرار گرفته بودم.
آخوند ملاحسینقلی همدانی به ایشان نوشته بود:
«امیر جند جهنم؛ برای خلاصی از عذاب الهی، آورنده نامه جناب شیخ را مساعدت فرمایید. ملاحسینقلی همدانی»
پس از آن به من گفت به همراه من بیا و با هم رفتیم تا به اندرونی منزل ایشان رسیدیم و به اتاق شخصی خودش رفتیم.
به من گفت هزینه خرید یک باب منزل در نجف چقدر می شود؟
من گفتم فلان دینار. گفت چقدر قرض دارید؟ گفتم: فلان دینار. بعد یک کسیه زر به من داد و گفت: این مقدار کفایت می کند؟
آن کیسه خیلی بیشتر از مقدار قرض و خرید یک خانه مناسب بود.

بعد گفت از آنجا که شما قصد ارض اقدس را دارید من مزاحم و مانع شما نمی شوم. لذا دو اسب آماده کرده و یک نفر به همراه من فرستاد که در طول سفر دنبال من باشد.

منبع:www.salehin.com

تأثیر انسان ساز

از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:
چون بنده به نجف اشرف مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم.
در همان حال یکی از اهل علم را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست.
به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟

گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.

منبع:www.salehin.com

نوشته های اهل غفلت

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید:
شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جمله آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهدی با استقامت بود.
اودر خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت. روزی جمعی از همدان به خدمت شیخ رسیده بودند. و از یکی از برادان سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی می کند.
شیخ، سید را فرمود که در نامه ای به برادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد.
شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را به خاطر بد رفتاری با مردم مورد ملامت قرارد داده و نوشته این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین می برد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهدبود.

چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته، فرمود که این نوشته شبیه نوشته های اهل غفلت است. کسی که مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هیچ گاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمی دارد.

منبع:www.salehin.com

تأثیر نفس قدسی آخوند ملا حسین قلی همدانی

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند.
آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.
ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: بلی، گفت: بخوان.
آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:
لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...

آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

منبع:www.salehin.com

نگاه عارفان

حضرت آقای امجد:

 شیخ عباس قمی پس از عمل به تمامی مفاتیح آن را چاپ کرد

 آیت‌الله محمود امجد کرمانشاهی درباره مفاتیح الجنان گفت: شیخ عباس قمی پس آن که به تمامی اعمال مندرج در آن عمل کرد، حاضر به چاپ اثرش شد.

 آیت‌الله امجد پنج‌شنبه شب در یکی از مجالس انس که با حضور ده‌ها نفر از عاشقان اهل بیت(ع) و جمعی از جوانان برگزار شد، گفت: دین اسلام دین عقل است و عقل به انسان می‌گوید به دنبال پیامبر برو.

 وی درباره تأکید اسلام بر عقل و رد اخباری‌گری گفت: می‌گویند فیض کاشانی اخباری است، اما من معقول‌تر از فیض در عصر حاضر ندیده‌ام. او کاملا معقول عمل می‌کرد. اخباری‌گری اصلا امکان ندارد، معنا ندارد. دین اسلام دین عقل است و عقل انسان به او می‌گوید سراغ پیامبر برو. و او خود این‌گونه بود.

 آیت‌الله امجد در بخش دیگری از سخنان خود با بیان حدیثی از معصومین درباره فضل صلوات بر پیامبر و آلش گفتند: صلوات گناهان را بمباران می‌کنند. وقتی «الحمدلله» می‌گوییم از حیوان جدا می‌شویم، وقتی «استغفر الله» می‌گوییم وارد حیطه فرشتگان می‌شویم و با صلوات وارد حریم اهل بیت می‌شویم. بهتر از صلوات در عالم هیچ چیز نیست.

 ایشان در ادامه افزودند: انسان در هر چیز باید اندازه را نگه دارد صلوات هم نه باید زیاد بلند باشد و نه خیلی آرام. خدا توفیق دهد در همه چیز حد وسط را نگه داریم.

 ایشان در بیان پرکاری و زیاد کاری و تفاوت آنها گفتند: کار زیاد خوب است، اما کار زیادی خوب نیست. اما کار زیاد کردن تنوع می‌خواهد. شیخ عباس قمی از پرکارترین‌ها بود وقتی نگارش مفاتیح را به اتمام رساند و خواستند آن را به چاپ برسانند، گفت یک سال صبر کنید پس از یک سال که مفاتیح به چاپ رسید، پرسیدند چرا همان پارسال اجازه چاپ ندادید؟ گفت: خواستم یک بار خودم به آن عمل کنم و ببینم مشکلی در آن نباشد. امروز مفاتیح در همه خانه‌ها، مساجد و حرم‌ها هست و هر کس که از آن استفاده می‌کند با شیخ عباس شریک است.

 آیت‌الله امجد در پایان ضمن بیان مصائب حضرت زهرا در باره تأثر ابی عبدالله الحسین (ع) از فراق مادر گفتند: همه بر غربت حسین(ع) گریه می‌کنند و حسین(ع) بر غربت مادر.

نگاه عارفان

آیت الله سید علی قاضی فقط جمله ای کوتاه از عارف بزرگ مرحوم سید علی قاضی می آورم.

البته در خانه  اگر کس است یک حرف بس است.

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند:

« .... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.

آرم کوکاکولا و توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

شما کافیست یک برچسب نوشابه کوکاکولا را از روی بدنه بطری جدا کرده و به پشت آن نگاه کنید ، فکر میکنید چه چیزی را خواهید دید ....... بله درست است آرم کوکاکولا از پشت به اینصورت خوانده میشود ( لا محمد - لا مکه ) یعنی نه محمد و نه مکه

    فکر میکنید تصویر زیر مربوط به چه چیزی است ...... درست حدس زدید آرم شرکت نوشابه سازی کوکاکولا ، آرم به ثبت رسیده و رسمی این شرکت آمریکائی ، اما .....


شاید صدها بار این آرم را در فروشگاهها دیده باشید و صدها بار از این نوشابه خورده باشید اما چیزی که به فکر هیچ کس نمیرسد این است که این آرم یک اهانت به پیامبر اسلام و شهر مکه که قبله همه مسلمانان است را به دنبال خود دارد بدون اینکه افراد معمولی به آن دقت کنند ، درست شنیدید یک اشتباه کاملا عمدی در طراحی این آرم

شما کافیست یک برچسب نوشابه کوکاکولا را از روی بدنه بطری جدا کرده و به پشت آن با دقت نگاه کنید ، فکر میکنید چه چیزی را خواهید دید ، من که از تعجب چشمانم گرد شد ....... بله درست است آرم کوکاکولا از پشت به اینصورت خوانده میشود ( لا محمد - لا مکه ) یعنی نه محمد و نه مکه

با یک خط بسیار زیبا و در عین حال حرفه ای از یک طرف ( لامحمد - لامکه ) به زبان عربی دیده میشود و از طرف روی آن کلمه کوکاکولا به زبان انگلیسی و به همان شکل و شمایل صحیح آن را خواهید دید ، که نشان از حرفه ای بودن طراح این آرم و یک قصد عمدی که در آن پنهان است را دارد ..... اما چرا ؟


من خیلی سعی کردم که خودم را قانع کنم که این یک تصادف است و عمدی نبوده اما هر چه که این آرم را زیر و رو کردم بعنوان کسی که درس طراحی آرم را خوانده ام و به نوعی کارشناسی آن را میتوانم انجام دهم دیدم نه تصادفی در کار نیست ، نظر شما چیست آیا کوکاکولا یا طراح آرم آن واقعا قصد چنین کاری را داشته و شرکت کوکاکولا چه توجیهی برای این کار دارد . ضمنا کوکاکولا در ایران دارای نمایندگی است و نوشابه های آن را هر روز من و شما میخریم !

اما مدتها بعد از انتشار این خبر به یک مطلب علمی برخورد کردم که نتیجه تحقیقات یک ژاپنی به نام ایموتو و در مورد اسرار آب است که سی دی فارسی آن که توسط دکتر شاهین فرهنگ با نام اسرار آب بازگو میشود را میتوانید در اینترنت خریداری کنید .

آقای ایموتو بعد از هزاران آزمایش از انواع آبهای جهان در محل های مختلف ، از آبهای چشمه ها و رودها و دریاها تا آب بطری و لوله کشی انواع نقاط جهان متوجه میشود که بلور های منجمد آبها بسته به محل ذخیره و نگهداری آن زشت یا زیبا میشوند مثلا اگر بر روی بطری اب بنویسید شیطان یا کفر یا به آن فحاشی کنید به هر زبانی که باشد آب زشت میشود ولی اگر بنویسید خدا ، کعبه ، مادر ، لبخند یا آیات قران را روی بطری آن بنویسید و سایر کلمات زیبای دیگر ، به هر زبانی که باشد بلور های آب زیبا و منظم میشود و نکته جالب اینجاست که بیش از هفتاد درصد بدن ما را همین آب تشکیل میدهد و در روایات هم داریم که فلان سوره یا دعا را بر آب بخوانید یا بر ظرف آب بنویسید و به بیمار دهید که شفا می یابد که نشان دهنده اثر پذیری آب است

حالا موقعی که شما نوشابه یا در اصل آبی را میخورید که روی بطری آن کفر و توهین به دین خدا نوشته است در واقع ذره ذره کفر و بی غیرتی دینی را به بدن خود تزریق میکنید و شاید تعجب نداشته باشد اگر وقتی میزان اعتقاد و ایمان و غیرت مذهبی خود را با ده سال پیش مقایسه میکنید درک میکنید که اعتماد و ایمان شما به دین و خدا بسیار سستر از سالهای قبل است ، بدون آنکه دلیل منطقی و واقعی آنرا پیدا کنید و فقط به بهانه ای در انتقاد از عملکرد حکومت یا آخوندها در فرار دینی مردم اکتفا میکنید و شاید هیچگاه نمپرسیم که شاید اشکال از خوراک بدن و روح خود ما باشد که هر چیزی را در رزق خود وارد میکنیم

راستی آیا میدانید هر بشکه کوکاکولا ( یا در واقع هر بشکه آب شکر ) را به قیمتی حدود 250 تا 300 دلار از آمریکا میخریم و بجای آن نفت را در اوج قیمت بشکه 75 دلار به آمریکا هدیه میدهیم.