شب پرهیزکاران
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن
را جزء جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند، با قرآن جان خود را محزون و
داروی درد خود را مییابند، وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با
شوق و طمع بهشت به آن روی آورند، و با جان پرشوق در آن خیره شوند، و گمان
میبرند که نعمتهای بهشت در برابر دیدگانشان قرار داد و هرگاه به آیهای
میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن میسپارند، و گویا صدای
برهم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع
خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده، و از خدا آزادی خود از آتش جهنم
را میطلبند.
روز پرهیزکاران
پرهیزکاران در روز، دانشمندانی بردبار، و
نیکوکارانی باتقوا هستند که ترس الهی آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده
است، کسی که به آنها مینگرد میپندارد که بیمارند اما آنان را بیماری
نیست، و میگوید، مردم در اشتباهند! در صورتیکه آشفتگی ظاهرشان از امری
بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند، و اعمال زیاد خود را بسیار
نمیشمارند، نفس خود را متهم میکنند، و از کردار خود ترسناکند، هرگاه یکی
از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده میگوید:
(من خود را از دیگران بهتر میشناسم و خدای من، مرا بهتر از من میشناسد،
بار خدایا، مرا بر آنچه میگویند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که
میگویند، و گناهانی که نمیدانند بیامرز.)
نشانه های پرهیزکاران
و از نشانه های یکی از پرهیزکاران این است که او را اینگونه میبینی، در دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش، دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگری میانهرو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهیدستی، در سختیها بردبار، در جستجوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان، پرهیزکننده از طمع ورزی، میباشد، اعمال نیکو انجام میدهد و ترسان است، روز را به شب میرساند با سپاسگزاری، و شب را به روز میآورد با یاد خدا، شب میخوابد اما ترسان، و برمیخیزد شادمان، ترس برای اینکه دچار غفلت نشود، و شادمانی برای فضل و رحمتی که به او رسیده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش میکند، روشنی چشم پرهیزکار در چیزی قرار دارد که جاودانه است، و آنچه را ترک میکند که پایدار نیست، بردباری را با علم، و سخن را با عمل، درمیآمیزد پرهیزگار را میبینی که: آرزویش نزدیک، لغزشهایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بیخبران باشد نامش در گروه یادآوران خدا ثبت میگردد، و اگر در یادآوران باشد نامش در گروه بیخبران نوشته نمیشود، ستمکار خود را عفو میکند، به آنکه محرومش ساخته میبخشد، آن کس که با او بریده میپیوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدیهای او پنهان و کار نیکش آشکار است. نیکیهای او به همه رسیده، و آزار او به کسی نمیرسد. در سختیها آرام، و در ناگواریها بردبار و در خوشیها سپاسگزار است، به آنکه دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آنکه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پیش از آن که بر ضد او گواهی دهند به حق اعتراف میکند، و آنچه را به او سپردهاند ضایع نمیسازد، و آنچه را به او تذکر دادند فراموش نمیکند. مردم را با لقبهای زشت نمیخواند، همسایگان را آزار نمیرساند، در مصیبتهای دیگران شاد نمیشود، و در کار ناروا دخالت نمیکند، و از محدوده حق خارج نمیشود، اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمیکند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمیشود، و اگر به او ستمی روا دارند صبر میکند تا خدا انتقام او را بگیرد. نفس او از دستش در زحمت، ولی مردم در آسایشند، برای قیامت خود را به زحمت میافکند، ولی مردم را به رفاه و آسایش میرساند، دوری او از برخی مردم، از روی زهد و پارسایی، و نزدیک شدنش با بعضی دیگر از روی مهربانی و نرمی است، دوری او از تکبر و خودپسندی، و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست، (سخن امام که به اینجا رسید، ناگهان همام ناله ای زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از این پیشآمد بر همام میترسیدم، سپس گفت: آیا پندهای رسا با آنان که پذیرنده آنند چنین میکند؟ شخصی رسید و گفت: چرا با تو چنین نکرد؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: وای بر تو، هر اجلی وقت معینی دارد که از آن پیش نیافتد و سبب مشخصی دارد که از آن تجاوز نکند، آرام باش و دیگر چنین سخنانی مگو، که شیطان آن را بر زبانت رانده است
پرهیزکاری و پرهیزگاری ! کاری بس دشوار است. مرد میدان می خواهد!
پارسایی بهترین صفتی که می شناسم و دوست دارم برای تمام دوستانم
خدایا روزی ام کن پارسایی
تا به حال مرد خدا از نزدیک دیده ای؟