رنگ عدد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اولین بار که رنگ عددی پیدا شد

جلوه بسیار شد و خوب و بدی پیدا شد

 

چشم وا کردی و پلک ازلیت گم شد

چشم را بستی و خواب ابدی پیدا شد

 

با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم

قل هو الله احد را احدی پیدا شد

 

خواب دیدم کسی از آنسوی غیبت آمد

منتظر بودن ما را سندی پیدا شد

 

باز بال ملکی زیر دو چشمم خم شد

میوه های جگرم را سبدی پیدا شد

 

چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست

من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد

 

چوب تکفیر شکست و سر ما آخ نگفت

آخ از قافیه ی بی خردی پیدا شد

 

سر ما جمع نقیض است که در بستن آن

وال هندی و کلاه نمدی پیدا شد

 

هر کجا پای شما خورد هزاران چون من

غزل سبزه و کوتاه قدی پیدا شد

یاعلی

نظرات 24 + ارسال نظر
س چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

خیلی زیباست ممنون سلیقه ی خوبی دارید.
باید بروم و چندی از زیبایی هایش بنویسم.
بر می گردم.

زهرا پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ق.ظ

سلام
اول چرا قالب رو عوض کردین؟این خیلی ساده هست!
دوم هم این بیت خیلی قشنگ بود.تقریبا فهمیدمش.کاش دعای من هم مستجاب بشه.
چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست

من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد

علیک سلام
هر کسی بر حسب فهم گمانی دارد.
قالب قبلی ایراد داشت و البته باب میلم نبود.

زهرا پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:05 ب.ظ

رنگ عدد یعنی چی؟

ممکن است اشاره داشته است به قل هو الله احد وقتی گفتیم خدا یکیست از این خدای احد (یکتا) بقیه چیزها پدیدار شدند و این یک(عدد) نقطه شروع بود که البته شروع برای او نیست "پلک ازلیت گم شد"
و..............

سهبا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

چی میشد این شعر رو می سپردیم به آقای دینانی ببینیم چی تفسیر می کنند ازش ؟!! گر چه ظاهرا شما هم خوب بلدین ها !‌از این جوابی که به زهرا خانوم دادین معلومه !‌ خب کی کلاس تفسیر میذارین برامون جناب ؟!
سر ما جمع نقیض است که در بستن آن
وال هندی و کلاه نمدی پیدا شد !

اما این بیت چقدر قشنگه :
با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم
قل هوالله احد را احدی پیدا شد ...

خواب دیدم کسی از آنسوی غیبت آمد
منتظر بودن ما را سندی پیدا شد

همه خوابهای خوب ، تعبیر شوند الهی ...
عیدتان مبارک برادر . التماس دعا .

آقای دینانی؟
تفسیر قبل از آنکه علم بخواهد چشم می خواهد تا قبل از آنکه بخوانی بدانی.
عشق را در کتابها خبری نیست
موسیقی توازن می خواهد نه گیتار
عشق به حسین خواندنی نیست
رقصیدن کلاس نمی خواهد.
عید بر شما هم مبارک باد
حتما دعایت میکنم
همانطور که دعایم میکنی

فاطمه شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ http://bito-mimiram.blogfa.com

آمدنت چون رستاخیز، عدل گستر است و چون سپیده صبح

نوید آغازی دوباره برای همه خوبی هاست . . .

میلاد مهدی موعود مبارک باد

مدتیست دلم خوش است که ظهورش نزدیک است
می گویم به زودی خواهد آمد وقتی ظلم و جور همه جا را فرا گرفته
نشانه های ظهورش ظاهر شده گویی روزشماری میکنم

سهبا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

چرا تلخید باز امروز ؟ این چه مدل جواب دادن به خواهر است ؟!!!
آقای دینانی را نمی شناسید یا قبول ندارید ؟ موسیقی و حسین و رقصیدن چه ربطی به کامنت من داشتند ؟ به دعا کردن من شک دارید مگر که آنگونه جواب داده اید ؟
باز دلتان برای دعوای خواهرتنگ شده برادر ؟!!!!

خواهر بعضی نکات را نیم اشاره ای کافیست.
محبت و مهربانی هدیه ایست کم هزینه و بسیار موثر خواستم این هدیه دو طرفه باشد تا وقتی دعایت میکنم دعایم کنی.و الا ما اتفاقا امروز شیرینیم ( نوشابه باز کردم) و ارادت خالصانه ما تقدیم شماست.
و اینکه باور کنید دینانی را نمی شناسم.
و اما از آنجایی که قرار شد کمتر بپرسیم و بیشتر فکر کنیم ربط موسیقی و حسین و ترقص گردن شما باشد.

سهبا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

من همچین قراری با کسی نگذاشته ام !‌ موضوعی را وسط می کشید و آنوقت خودتان هم پا پس می کشید ؟ این درست است برادر ؟!!!
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد فلسفه .... لازم است بیشتر توضیح دهم ؟!

برای تفسیر شعر فقط استاد ادبیات کافی نیست همانطور که عده ای از اساتید اشعار حافظ را تفسیر می کنند و به خیال خود پنداشتند که مغزش را در آوردند.
همانطور که برای تفسیر قرآن فقط مفسر بودن کافی نیست یکی مثل علامه طباطبائی می خواهد.
همانطور که برای مادری بودن مطالعه لازم نیست بلکه یک مادر می خواهد.
آیا با حلوا حلوا کردن دهان شیرین می شود؟!!!

زهرا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ

؟

!

سهبا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

جناب برادر بزرگوار عرض کردم خدمتتان دکتر دینانی استاد فلسفه و اشراق هستند نه ادبیات ! کجا من حرف از استاد ادبیات زدم ؟!
چرا همه موضوعات را با هم و در هم مخلوط می فرمایید شما ؟ مادر بودن را و حلوا خوردن را و استاد ادبیات را و حافظ را و فلسفه را در هم می فروشید کیلویی چند ؟!
می گویم تلخید و دعوا دارید , نگویید نه !
بیش از این مصدع اوقاتتان نمی شوم در این شب عزیز . بفرمایید به نیایشتان بپردازید . فقط لطفا به گونه ای پاسخ ندهید که نیاز به پاسخی دیگر داشته باشد !
عیدتان مبارک باشد .

استاد ادبیات را مثال زدم.
نمی دانم کجای صحبت کردن من شبیه آدم های طلبکار است.
این مخلوطی بود برای شما که صرف نکردید
حالا تقصیر من چیست
معجون از این بهتر دیگر گیرتان نمی آید

س یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://asan3.mihanblog.com/

رنگ عدد حس آمیزی زیبایی برای آغاز آفرینش و آغاز تجلّی خداست که وقتی خدا جلوه کرد شور و شری در عالم ایجاد افکند.
دوگانگی و دوگونگی بینش مخلوقات هویدا شد.
باز کردن و بستن و گم و پیداشدن، تضادهای زیبایی است گم شدن پلک ازلیت، کنایه ابهام آغاز و اول جهان است که بشر از درک آن عاجز است.
حسن تعلیل جمله های بعد، جالب است که علت نزول آیه ی لیس کمثله شیئ مستند شدن همین آیه است! و سندی برای یگانگی قل هوالله احد پیدا شد.
بال ملکی! .... فرشتگان بالهای ملکوتی خود را برای اشک خونین من زیر دو چشم گرفته اند!! حتی سنگ صبور(نماد مشاور صبور) هم تحمل شنیدن غم های مرا ندارد و مرگ چاره ی اجابت دعای من است!
چوب تکفیر ... آنقدر مرا با چوب تکفیر شکنجه کرده اند که خود ابراز تکفیر ناکارآمد شده است و من همچنان بر سر کفر عشق خود هستم !
و ..................

-------------------------------
ادعا ندارم که چیزی گفته ام
فقط چیزی گفته ام که چیزی گفته باشم!!!!

س یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

شما چرا به سوی ما نمی آیید؟ چرا ثبت شده ها را نمی خوانید؟ چرا نگاره ای نمی نگارید؟ چرا ساجد عابد پیشین صفحه های ما نیستید؟

به زودی انشاءالله

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ

علامت سوالم واسه این بود که چرا با سهبا خانم اینجوری حرف میزنید؟
یا به قول خانم سعادت یار چرا ساجد عابد پیشین نیستین؟

یا بقول زهرا چرا بد اخلاق شدم

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

راستی کامنت پست قبل رو هم خوندم. یه جا که میخوام حرف نزنم شما آدم رو مجبور به حرف زدن می کنید.
اخیرا یه کم بداخلاق شدین که این هم انشاءالله به زودی درست میشه

شما خودت خودت رو مجبور میکنی بنده کسی رو اجبار نمی کنم

سهبا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

نخیر .... ظاهرا شما حسابی نیاز به دعوا دارین . بریم یه شور زنانه راه بندازیم من و زهرا و خانم سعادت یار ببینیم چی میشه کرد واسه سربه راه کردن شما !!!!!!!

نه این کار را نکنید که بنده همین الان تسلیم شدم

س دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ

سهبا عزیزم شور انسان مدارانه چون مرد و زن ندارد معرفت!!
و از هر طرف معرفت بیش تر، انسان تر

وای چی گفتم الآن خودم مورد قهر و ضرب و شتم کلمات بزرگان رجال! واقع می شوم

به افتخار مادر یک کف نامرتب [کف زدن]

سهبا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

این هم از پاسخشان به شما مهربانم ! من می گویم باید به راه بیاوریدشان بگویید نه ! ( این پسرها هر از گاهی نیاز به گوشمالی مادرانه دارند ، از من گفتن بود مادری !) خود دانید ....

خوب است الان زهرا خواب است و الا بدون قرار داد به تیم شما ملحق میشد
میبینی سید این سهبا نمی داند که به بیراه زدی و از سر به راه شدن دیگر خبری نیست.
حالا گوشمالی ایرادی ندارد اما سر به راهمان نکنید که دلبسته بیراهه شدیم.

سهبا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

آمار خواب مردم را از کجا دارید شما ؟! یکی به من هم بگوید چه خبر است اینورها !!!!
کدام راه ؟ بیراه کدام است ؟ چه می گویید شما ؟!!!!

شما گفتید ما را به راه می آورید بنده هم گفتم شرمنده بنده اهل بیراه هستم.
مادر گفت تمامش کنیم من که دیگر تمامش کردم به حرمت مادر

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ

من خواب نبودم
شما دوست دارید پشت سر من حرف بزنید؟
ولی واقعا این پسر ها نیاز به گوشمالی دارند. که این با مادر هست. از خواهر حساب نمی برند.

این شکلک عصبانی اصلا به شما نمیاد .
مادر که جز مهربانی برای من ندارد شما برای گوشمالی به قسمت سهبا مراجعه کنید که متخصص این کارند.

س دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ

وقتی هوشتان کار نمی کند من چه کنم؟
یک نوع کنایه هست در ادبیات که من در این جا به کار بردم و در آن خیلی خیلی درخفا گفتم دخترها معرفتشان بیشتر است!
چون مسلما بداخلاقی از معرفت به دور است!
پس پسرها جزوش ن . ب . و . د . ن . د

خوب دیگر حال شما چطور است؟
بحث را همین جا تمام می کنیم چون همه ، مرام و معرفت را هستیم.

شما اگر اجازه دادید ما از آب گل آلود ماهی بگیرم.

س دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

اصلا توی آب خیلی خیلی گل آلود، ماهی وجود ندارد ماهی ها هم جان دارند می خواهند نفس بکشند
اصلا ماهی می خواهی چکار؟ این همه انواع و اقسام ماهی های بسته بندی شده و تمیز و مرتب همه جا هست

کم تر و نازک تر از گل ، به ریاحین دشت مگویید خدا در دست های شماست با خوشبویی گلهای جامعه

هر بهانه ای برای حضور مادر کافیست تا باز لطفش را نوش جان کنم

س چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ

فاطمه ، چه اسم زیبایی !
همیشه این اسم مرا به یاد تمام مهربانی های عالم می اندازد!
شاید به خاطر زیبایی نمونه ی جهان!!
شاید به خاطر خوش اخلاق و همدردی های خواهرم!

میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است

زهرا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ق.ظ

سلام
این وبلاگ به روز نمیشه؟
میهن بلاگ هم که هیچی،نه؟

علیک سلام
آنچه در توانم است عرضه خواهم کرد

س دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ

به تنهایی خو کرده اید.
برای ایجاد الهام گاهی اوقات لازم است با جهان خارج از درون مرتبط بود
و البته به نظر من انسان باید دوره دوره تنهایی کسب کند تا بتواند منابع لازم را در اندرون خویش بیابد

یدالله فوق أیدیهم
تنهاییم از جبر است.
متأسفانه در این ایام به بعضی از دوستان بی محبتی می کنیم در حالی که قلبا راضی به این کار نیستم

زهرا دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام
بعضی دوستان یعنی کیا؟
ما که نیستیم؟

علیک سلام
یکیش هم شما هستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد