از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است:
«اَکْثِرْ صَمْتَکَ یَتَوفَّرْ فِکْرُکَ وَ یَسْتَنِر قَلْبُکَ وَ یَسلَمَ الْنّاسُ مِنْ یَدِکَ;
بسیار خاموشى برگزین تا فکرت زیاد شود، و عقلت نورانى گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!»
عجیب دنیایی شده آنقدر حرف می زنیم که دهانمان کف میکند ، و عقلمان زایل میشود و مرده است آن زمانی که بعضی ها با فکر به چیزی ایمان می آوردند ،گویی مستی دنیا افکارمان را از هم گسسته.
اگر قبلا نصیحتی می شنیدیم که ایها الناس قبل از حرف زدن فکر کنید و بعد حرف بزنید وا اسفا بر این زمان که دیگر بعد از حرف زدن هم فکر نمی کنند.
ما را چه شده که دیگر موهای سفید سرمان ما را به فکر فرو نمی برد و زنگ خطر مرگمان نیست
ما را چه شده که دیگر بهار طبیعت ما را به یاد قیامت نمی اندازد.
ما را چه شده که در مسجد غذا می خوریم و تصویر در مسجد قاب می کنیم و بچه ها را بالای منبر می فرستیم.
دیگر افسار زبان از دستمان خارج شده و یادمان نمی آید که نیش و کنایه زدیم، دروغ گفتیم، طعنه زدیم، غیبت کردیم ،مسخره کردیم ، تحقیر کردیم ، خبرچینی کردیم ، بی ادبی کردیم.
در چیزی که مربوط به ما نیست دخالت می کنیم و درجایی که سوالی از ما نشده جواب میدهیم
و در چیزی که علم نداریم نظر می دهیم .
آنقدر حرف زدیم که فکر کردن یادمان رفته و حالا اگر بخواهیم فکر هم بکنیم طریقش را نمی دانیم .
گویی حرفهایمان تمامی ندارد ،حرفهایی که نه یاد خدا همراه اوست نه عقل سلیم.
امام خمینی (ره) :
این خیانت است به یک مملکتى، خیانت است به جوانهاى ما. این موسیقى را حذفش کنید بکلى، عوض این یک چیزى بگذارید آموزنده باشد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
[ اُصیبَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلیهما السلام وَ وُجِدَ بِهِ ثَلاثُمِائةٍ وَ بِضْعَةٌ وَ عِشْرُونَ طَعْنَةً بِرُمْحٍ أوْ ضَرْبَةٍ بِسَیْفٍ أوْ رَمْیَةً بِسَهْمٍ فَرُوِیَ إنَّها کانَتْ کُلُّها فی مُقَدَّمِهِ لِأنَّهُ کانَ لا یُوَلّی .]
( هنگامی که آن مصائب ناگوار بر حسین علیه السلام وارد آمد بر پیکر وی سیصد و بیست و اندی ضربه نیزه و شمشیر و تیر یافت شد و روایت شده است که همگی این جراحتها از مقابل آن حضرت بوده است زیرا که حسین علیه السلام هیچ گاه [ به دشمن ] پشت نمی کرد. )
امالی صدوق / 139
ادامه مطلب ...
مقام معظم رهبری در صحبتی که با جمعی از شاعران داشتند درباره مثنوی معنوی اینطور فرمودند:
در بخشهائی از غزلهای حافظ هم شعر مذهبی وجود دارد. البته من عقیده ندارم که همهی غزلهای حافظ اینجوری است، اما بخش مهمی از غزلهای حافظ در واقع شعر مذهبی به این معنائی است که مورد نظر ماست؛ یعنی بیان معرفت و بیان حقایق الهی است در یک قالب خاصی؛ کمااینکه مثنوی مولوی هم یک گنجینهای از همین افکار الهی و معارف الهی است.
بعد غارة الضحاک بن قیس صاحب معاویة علی الحاجّ بعد قصة الحکمین
وفیها یستنهض أصحابه لما حدث فی الأطراف
أَیُّهَا النَّاسُ، الُْمجْتَمِعَةُ أبْدَانُهُمْ، الُمخْتَلِفَةُ أهْوَاؤُهُمْ کَلامُکُم یُوهِی الصُّمَّ الصِّلابَ، وَفِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الْأَعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِی الَمجَالِسِ: کَیْتَ وَکَیْتَ، فَإذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِیدِی حَیَادِ! مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاکُمْ، وَلاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ، أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ، و سَأَلْتُمُونی التَّطْوِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ المَطُولِ، لاَ یَمنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ! وَلاَ یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلاَ بِالْجِدِّ! أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ، وَمَعَ أَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ؟ الْمَغْرُورُ وَاللهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَمَنْ فَازَبِکُمْ فَازَ _ وَاللّهِ _ بِالسَّهْمِ الْأَخْیَبِ، وَمَنْ رَمَی بِکُمْ فَقَدْ رَمَی بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. أَصْبَحْتُ وَاللهِ لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَلاَ أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ، وَلاَ أُوعِدُ العَدُوَّ بِکُم. مَا بَالُکُم؟ مَا دَوَاؤُکُمْ؟ مَا طِبُّکُمْ؟ القَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ، أَقَوْلاً بَغَیْرِ عِلْمٍ! وَغَفْلَةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ! وَطَمَعاً فی غَیْرِ حَقٍّ!
علل شکست کوفیان
ای مردم کوفه! بدنهای شما در کنار هم، اما افکار و خواستههای شما پراکنده است، سخنان ادعایی شما، سنگهای سخت را میشکند، ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار میسازد، در خانههایتان که نشستید، ادعاها و شعارهای تند سر میدهید، اما در روز نبرد، میگویید ای جنگ، از ما دور شو، و فرار میکنید. آن کس که از شما یاری خواهد، ذلیل و خوار است، و قلب رهاکننده شما آسایش ندارد، بهانههای نابخردانه میآورید، چون بدهکاران خواهان مهلت، از من مهلت میطلبید و برای مبارزه سستی میکنید، بدانید که افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمیتوانند ظلم و ستم را دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمیآید، شما که از خانه خود دفاع نمیکنید چگونه از خانه دیگران دفاع مینمایید؟ و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهید رفت؟ به خدا سوگند فریب خورده آن کس که به گفتار شما مغرور شود، کسی که به امید شما به سوی پیروزی رود، با کندترین پیکان به میدان آمده است، و کسی که بخواهد دشمن شما را با شما هدف قرار دهد، با تیری شکسته، تیراندازی کرده است به خدا سوگند! صبح کردم در حالی که گفتار شما را باور ندارم، و به یاری شما امیدوار نیستم، و
دشمنان را به وسیله شما تهدید نمیکنم. راستی شما را چه میشود؟ دارویتان چیست؟ و روش درمانتان کدام است؟ مردم شام نیز همانند شمایند؟ آیا سزاوارست شعار دهید و عمل نکنید؟ و فراموشکاری بدون پرهیزگاری داشته، به غیر خدا امیدوار باشید؟
گوشه ای از فضایل علی علیه السلام در نیم نگاهی به تفسیر البرهان
- عمّار
یاسر - رحمه الله - گوید: با علی علیه السلام به راهی میرفتیم، به سرزمینی
گذشتیم پر از مورچه؛ گفتم: ای امیرمؤمنان، آیا در میان آفریدگان کسی را
سراغ داری که شمار این مورچگان را بداند؟ فرمود: آری ای عمّار، من مردی را
میشناسم که شمار آنها را میداند و از شمار نر و ماده آنان آگاه است!
گفتم: آن مرد کیست؟ فرمود: ای عمّار، آیا در سوره یاسین نخواندهای: وَ
کُلَّ شَیءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ ( سوره یس / 12.) “و هرچیزی را
در امام مبین برشمردهایم”؟ گفتم: چرا،مولایم! فرمود: من همان مَردم، همان
امام مبین!( تفسیر برهان 4 / 7.)
- امام صادق علیه السلام درباره این
آیه فرمود: یعنی ابراهیم علیه السلام از شیعیان علی علیه السلام است.(
تفسیر برهان 4 / 20.) ه
- در حدیثی طولانی از امیرمؤمنان علیه السلام
روایت است که فرمود: پیامبر شما نزد خداوند گرامیتر است یا سلیمان علیه
السلام؟ گفتند: پیامبر ما، ای امیرمؤمنان، فرمود: پس وصی پیامبر شما نیز از
وصی سلیمان علیه السلام گرامیتر است، زیرا وصی سلیمان علیه السلام یک حرف
از اسم اعظم خدا را در اختیار داشت و با همان یک حرف از خدا خواست و
خداوند زمین میان او و تخت بلقیس را فرو برد و او در کمتر از یک چشم به هم
زدن تخت را گرفت و آورد، ولی در نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم خدا هست
و یک حرف را خداوند برای خود نگهداشته و به احدی از آفریدگانش نداده است.
گفتند: ای امیرمؤمنان، اگر این اسم اعظم نزد شماست پس در جنگ با معاویه و
دیگران چه نیازی به یاران دارید و چرا دوباره مردم را به جنگ با او
فرامیخوانید؟ حضرت این آیه را خواند: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ.
لایَسْبِقُونَهُ باِلْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ( سوره انبیاء
/ 26 و 27.)<بلکه بندگانی گرامیاند که در گفتار بر او سبقت نگیرند و
تنها به فرمان او عمل میکنند>، و فرمود: من این قوم را به جنگ با
معاویه فرامیخوانم تا حجت استوار گردد و آزمایش الهی انجام یابد.( تفسیر
برهان 3 / 205.)
سخنرانی علامه بزرگوار حسن زاده آملی درباره مقام معظم رهبری و توصیفات ایشان را از لینک زیر ببینید یا دانلود کنید
حجم: 2.3 مگابایت
نوع فایل: فلش