هالیوود یا ابزار سیاه کاری



آیا این سوال برای شما مطرح شده که چرا رنگ لباس مرد عنکبوتی(و همچنین سوپرمن) با پرچم آمریکا یکیه (قرمز و آبی)؟
مرد عنکبوتی کیه؟
شخصیت یک فیلم ،انسانی که مردم را در حالی که در دست انسانهای بد گرفتار میشوند نجات می دهد.کسی که قدرت ماورایی دارد ،اما در قسمتی از فیلم او بخاطر سوء تفاهمی که پیش می آید مدتی منفور مردم میشود و دوباره بخاطر برطرف شدن همین سوء تفاهم محبوب میشود و مردم او را موجودی می پندارند که در بر او به امنیت می رسند و شعار این آقا( مردم عنکبوتی) اینه که: یک انسان قوی مسئولیت بیشتری در قبال دیگران دارد.




تصاویری که در بالا مشاهده میکنید نیز مربوط میشود به سه فیلم از سینمای هالیوود که یک وجه مشترک در همه اونها دیده میشه(از سمت راست ،ترمیناتور ،رزیدنت ایول ، ماتریکس).
این سه فیلمی که تصویرش را در بالا مشاهده میکنید جزء فیلمهائیست که هالیوود روی آنها خیلی تأکید دارد که از هر کدام از آنها 3 یا 4 قسمت ساخته.
و أما آن وجه مشترک در این سه فیلم:
یک شخصیت آمریکایی صهیونیستی که تلاش میکند دنیا را از نابودی که در معرض آن قرار دارد نجات دهد و این کار فقط به دستی مرد یا زنی از ایالات متحده امکان پذیر است و لاغیر. و به نظر من جالب ترین از نظر هدف، فیلم شیطان حاضر(رزیدنت ایول) است که در آن زنی سعی میکند انسانهایی که به ویروسی دچار شدند را بکشد و نسل آن ها را منقرض کند.و خصوصیت این انسانهای مریض(به ویروس مذکور) بسیار جالب است :1-آنها مغزشان از کار افتاده  2- فقط به دنبال غذا میگردند 3- وحشی هستند 4- فقط خون را به عنوان غذا می پذیرند 5- برای از بین بردن آنها باید تیر به مغزشان شلیک کرد.
و این در حالیست که ویروس در همه جای دنیا رخنه کرده و غالبا دچار آن شده اند.
و اما فیلم ماتریکس ،که برای شروع باید بگویم نام شخصیت فیلم نیو است(new) که به معنای جدید است در حالی که نیو خیلی تأکید دارد که او را به این اسم صدا بزنند نه اسم قدیمیش.
و باز او سعی میکند از گسترش ویروسی به نام اسمیت جلوگیری کند و وقتی به مبارزه با این شخص(اسمیت ) میرود که ویروسش تمام دنیا را گرفته و یک نیو می ماند و یک دنیا پر از تاریکی.
این چه نیتیست که در ذهن طراحان این سناریو نقش می بندد و این چه ویروسیست که تمام دنیا را فرا گرفته.




و در آخر تصویر که در بالا مشاهده میکنید مربوط میشود به فیلم چهار شگفت انگیز.در این فیلم چهار انسان بخاطر اتفاق خاصی که برایشان می افتد دارای قدرت ماورایی میشوند و البته نفر پنجمی هم در میان آنها است که انسان بدیست. این چهار انسان از قدرتشان در راههای خوب استفاده میکنند ولی آن شخص پنجم انسان خبیثیست که به قتل و آدمکشی و سوء استفاده(دقت کنید) از قدرتی که دارد می پردازد. که در آخر این چهار نفر آن نفر پنجم را میکشند.که باز این چهار نفر دنیا را از نابودی که در معرض آن قرار دارد نجات می دهند.
مقصود فیلم: قدرت باید در دست اهل آن باشد و اگر دست کسی بیفتد که اهلش نیست از آن قدرت در راه های زشت استفاده میکند.(حالا چه ربطی داشت به انرژی هسته ای).
منظور هالیوود از ساختن این فیلمها چیه؟ ،سینمایی که با خط مشی سیاست های آمریکا کار می کند
سینمایی که می خواهد نشان دهد آمریکا برای نجات بشر میجنگد ،آمریکایی که می خواهد نشان دهد دشمنانش بی مغز و وحشی و سنگدل و خون خوار هستند ،آمریکایی که می خواهد بگوید علم نباید در دنیا گسترش پیدا کند و فقط باید در دست ما و متحدانمان باشد و نه کشور دیگری و اگر علم به دست کشور غریبه ای رسید باید جلویش را گرفت ،حتی اگر مجبور بشیم دانشمندشان را ترور کنیم.حالا واقعا سیاستمداران آمریکایی به اهداف خود رسیده اند.
(در بعضی از قسمت ها برداشتهای شخصیم را نگفتم تا بعضی ها به فکر فرو روند و فقط نگاه نکنند)

تأملی برسیاست نظامی آمریکا در آفریقا؛

استعمار قاره سیاه
پس از جنگ دوم جهانی و شروع جنگ سرد و نظام دوقطبی، قاره آفریقا عرصه منازعه و جنگ قدرت میان آمریکا و شوروی شد. جنگ اوگادن میان سومالی و اتیوپی، جنگ داخلی آنگولا، کودتاهای نظامی با گرایش‌های سوسیالیستی در کشورهای آفریقا، برخی از صحنه‌های درگیری میان اردوگاه سوسیالیستی و اردوگاه لیبرالیستی غرب بود. فروپاشی شوروی و خروج مسکو و هاوانا از منازعات آفریقا‌یی، وضع تازه‌ای در کل قاره آفریقا به وجود آورد. این شرایط با ترویج نظام تک‌قطبی آمریکا (ترویج سیستم نظم نوین جهان به رهبری واشنگتن) همراه بوده است.

ادامه مطلب ...

استعمار انگلیس

استعمار انگلیس


فصل اول کتاب را به دفاع از هند اختصاص می دهد و معتقد است آن چیزی که وی را علاقه مند به نوشتن کتابی پیرامون هند می کند، مشاهده فجیع ترین جنایت هایی است که انگلیسی ها در این کشور انجام داده اند. هزاران هندو به خاطر سیاست های امپریالیستی بریتانیا در حال جان باختن اند در حالی که انگلیسی ها، علت این همه فقر و بدبختی مردم هند را به جمعیت زیاد و خرافات حاکم بر فرهنگ این کشور نسبت می دهند.





















کتاب «دفاع از هند» در چهار فصل(فصل اول: دفاع از هند/ فصل دوم: گاندی/ فصل سوم: انقلاب / فصل چهارم: ادعانامه انگلستان) توسط ویل دورانت نویسنده و محقق کتاب تاریخ تمدن در سال ۱۹۳۰ به رشته تحریر درآمده است که در زیر به اختصار بدان می پردازیم.۱ وی فصل اول کتاب را به دفاع از هند اختصاص می دهد و معتقد است آن چیزی که وی را علاقه مند به نوشتن کتابی پیرامون هند می کند، مشاهده فجیع ترین جنایت هایی است که انگلیسی ها در این کشور انجام داده اند. هزاران هندو به خاطر سیاست های امپریالیستی بریتانیا در حال جان باختن اند در حالی که انگلیسی ها، علت این همه فقر و بدبختی مردم هند را به جمعیت زیاد و خرافات حاکم بر فرهنگ این کشور نسبت می دهند. ویل دورانت درباره هند و به طور کلی شرق در برابر غرب می نویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند یعنی نیمه مهمتر هند با یونانی ها، رومی ها و خود ما هم نژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.»(ص۱۴) زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی است. وی یادآور می شود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، که در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نکته اشاره دارد که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. وی می نویسد که انگلیسی ها همه چیز را در هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاکمان ایالت ها را با دریافت رشوه به قدرت می رساندند، و هندوها را وادار می کردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند. نویسنده در ادامه به این مسئله اشاره می کند، به رغم این که انگلیسی ها برای ثبات نظام فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بریتانیا در هندوستان اقداماتی را انجام دادند ولی هندوها نیز از آن بهره مند گردیدند که می توان این اقدامات را این گونه برشمرد: ۱- منسوخ شدن رسم «سوتی»(سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان) ۲- وارد کردن تشکیلات سازمانی به نهادهای رسمی هندوها ۳- منسوخ کردن نظام برده داری (که هندوها بهای گزافی را برای آن پرداختند) ۴- احداث راه آهن (برای اهداف تجاری و نظامی)۵- وارد کردن علم و تکنولوژی غرب به هندوستان. وی سیستم طبقاتی هند را نیز مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد ولی نکته قابل توجه سیستم مالیاتی بود که انگلیسی های متجاوز در هند ایجاد کرده بودند. در حقیقت هندی ها می بایست در کشور خود به انگلیسی ها مالیات می پرداختند؛ «درصد مالیات ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات ها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» (ص۳۳) انگلیسی ها به واسطه این مالیات های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین می کردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می پردازد و می نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب ناپذیر استثمار سیاسی آن است.»(ص۴۴)

کشاورزی در هند رو به نابودی است زیرا انگلیسی ها معتقد بودند که هند باید به کشوری وسیع برای بازار کالاهای ماشینی انگلیسی تبدیل گردد و از طرف دیگر انگلیسی ها تلاش می کردند، فقر مردم این کشور را ناشی از خرافات رایج در این کشور نشان دهند نه مالیات های سنگین و سیاست های استثماری حاکم بر این کشور. و در ادامه می نویسد: « از چنین فقری است که نادانی، خرافات، بیماری و مرگ زاده می شود.» (ص۵۷) و این سقوط اقتصادی است که با خود انهدام اجتماعی را به همراه می آورد. دولت بریتانیا به جای توسعه کشاورزی و گسترش آموزش در هندوستان به ترویج «بارها» و مراکز شراب خواری، که سود زیادی را به کمپانی هند شرقی می رساند همت گمارد. وی همچنین به تجارت تریاک و سایر مواد مخدر در هند اشاره دارد که نتیجه ای جز انهدام اجتماعی برای این کشور دربر نداشته است. ویل دورانت فصل دوم کتاب را به «گاندی» اختصاص داده است و می نویسد«از زمان بودا، هند مردی را که این گونه محترم و مقدس باشد به خود ندیده است.» (ص۷۴) گاندی یکی از مهم ترین و جالب ترین شخصیت هایی است که هندوستان به خود دیده است، او زمانی یکی از ثروتمندترین وکلای هندی بود، اما همه ثروتش را به فقرا بخشید، وی در عرصه زندگی خصوصی اش اهل عبادت، روزه داری و حتی پرهیز از روابط جنسی بود. نویسنده به نوع نگرش گاندی و انتقاد وی از نگاه جنسی حاکم در غرب می پردازد و می نویسد: «گاندی فحشا را منکر و زشت می شمارد و غرب را به خاطر سوءاستفاده از اقلیتی از جنس لطیف به منظور ارضای احساسات زناکاران و مردان غرب [مجرد] تقبیح می کند.»(ص۷۷) در ساختار اندیشه گاندی رعایت کردن اصول اخلاقی و انسانی را می توان به راحتی شناسایی کرد. در ادامه نویسنده به شرح مهاجرت گاندی به انگلستان (جهت ادامه تحصیل) و آفریقای جنوبی می پردازد که در جای خود جالب و خواندنی است. گاندی پس از بازگشت به هندوستان و مشاهده جنایاتی که انگلیسی ها در این کشور انجام داده بودند تصمیم به مبارزه علیه این نظام امپریالیستی گرفت، اما مبارزه در اندیشه گاندی دارای ویژگی های خاص و متمایز با دیگر مبارزان زمانه خویش بود، دیدگاهی که ویل دورانت درباره آن و تفاوت هایش می نویسد: «برخلاف انقلابیون غربی، گاندی معتقد بود هدفی که رسیدن به آن مستلزم خشونت باشد بی ارزش است.» (ص۹۲) گاندی به شیوه انقلاب روسیه انتقاد می کند و آن را پرستش مادی گرایی می داند که فاقد اصول انسانی و بشری است. در ادامه وی به نوع نگرش گاندی به مذهب و به طور عام، سایر ادیان می پردازد و معتقد است برای گاندی بودا، مسیحیت و اسلام، هر کدام دارای جایگاه و احترام ویژه ای بودند. گاندی معتقد بود که نمی توان در جهان بدون تعالیم بودا، مسیح (مسیحیت) و حضرت محمد (ص) (اسلام) زندگی کرد، او برای مسلمان ها احترام ویژه ای قائل بود و بیان می داشت که باید در قانون اساسی پیشنهادی «هند مستقل» مسلمانان نیز حضور داشته باشند و بندهایی را برای حفاظت از منافع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره خود پیشنهاد داده و خواسته های خود را مطرح سازند. فلسفه اجتماعی گاندی نیز در جای خود قابل توجه است. وی نسبت به تمدن غرب بیزاری خاصی داشته و آن را نکوهش می کند که نویسنده کتاب به خوبی به آنها می پردازد. فصل سوم کتاب به نحوه شکل گیری «انقلاب» در هند اختصاص دارد. ویل دورانت در این باره معتقد است روح آزادی خواهی از یوغ استعمار و استثمار انگلیسی در هندوستان یک شبه شکل نگرفته است. وی تماس دانشجویان هندی و اقشار مختلف هندو با ادبیات و کتب مختلف پیرامون مبارزه علیه استعمار را عامل اصلی در تقویت این مهم می داند تا آنجایی که گاندی در سال ۱۹۳۰ به نایب السلطنه انگلیس در هند می نویسد «چرا [من] سلطه انگلیس را منفور می دانم؟ این حکومت با سیستم استثمار ترقی خواهانه و تشکیلات اداری و نظامی بسیار پرخرج که در حد استطاعت این کشور نیست، میلیون ها نفر از مردم را فقیر و بیچاره کرده است، ما را از نظر سیاسی به برده تبدیل نموده است.» (ص ۱۷۴) گاندی در ۱۲مارس همان سال راهپیمایی به سوی دریا را آغاز می کند و از روستاها و شهرهای مختلف به همراه هزاران هندی می گذرد و به طور علنی به مبارزه علیه استعمار انگلستان برمی خیزد که نویسنده به خوبی به شرح وقایع آن زمان پرداخته است. فصل چهارم کتاب تحت عنوان «ادعانامه انگلستان» به بررسی و چرایی استعمار هند از سوی بریتانیا اختصاص دارد. ویل دورانت می نویسد:

«ادعانامه انگلستان در مورد سلطه اش بر هند براساس اصول قدرت نیچه است که طبق آن طرف قوی حق دارد از طرف ضعیف برای اهداف خود استفاده کند.» (ص ۱۸۸) در ادامه وی به نقل از وزیر کشور بریتانیا می نویسد که هندوها بسیار خوش شانس بودند که افراد و مدیران لایق انگلیسی بر آنها مسلط شده اند تا فقر، خرافات، تنبلی و شهوت رانی را از جامعه آنها برگیرند. در حقیقت وزیر کشور انگلستان با بیان این مطالب سعی دارد در برابر انتقاد به این استعمار و استثمار از تجاوز کشورش به هندوستان دفاع نماید. انگلیسی ها معتقد بودند: «آنچه که مورد نیاز هند است وجود گاندی یا حتی تاگور نیست بلکه به فردی مثل مالتوس نیاز است که قوانین رشد جمعیت را به هند بیاموزد.» (ص ۱۹۳) انگلیسی ها کار با چرخ نخ ریسی از سوی گاندی و پیروانش را به مسخره می گرفتند و آن را بازگشت به زندگی به سبک قرون وسطی می دانستند. نویسنده در ادامه به نقل از یک مسافر خارجی در هند می نویسد که هندی ها مردمانی افسرده و افرادی مالیخولیایی به نظر می رسند که نظر هر توریستی را به خود جلب می کنند، آیا نباید از انگلیسی ها پرسید که چه بر سر این ملت آورده اید؟ آیا انگلستان، در هندوستان با وجود این همه تفرقه و اختلاف میان گروه های مختلف هندو، وحدت بخشیده است؟ آیا انگلستان برای هند قانون، نظم، صلح و آرامش را به ارمغان آورده است یا برعکس؟ ویل دورانت در پاسخ به این سئوالات به طور کلی معتقد است، استعمار در هند با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن به قدرت خود دوام بخشیده است و با قرار دادن شاهزادگان مزدور در رأس قدرت در مرکز ایالت ها و زندانی کردن هندوهایی که مخالف این استعمار بودند به سلطه خود ادامه داده است. دورانت به کنایه می گوید: «استعمار انگلستان این امتیاز را به هندوها داده که برای هر هدفی جز آزمان خودشان [منافع هندوستان] بجنگند، هرج و مرج و آشوب به وجود آورده و نام صلح و آرامش روی آن گذاشته است.» (صفحه ۲۲۰) وی در پایان معتقد است که هندوستان باید هر چه سریع تر استقلال خود را بازیابد. وی حسن این استقلال سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای هندوها را در این می داند که آنها می توانند عزت نفس از دست رفته را دوباره بازیابند و با محافظت از فرهنگ و میراث کهن خویش به آبادانی سرزمینشان همت گمارند.

قاچاق اعضای بدن

قاچاق اعضای بدن زندانیان ابوغریب توسط اسرائیل


 
یک روزنامه نگار یهودی ساکن سوئد از جنایت جدید رژیم صهیونیستی در قاچاق اعضای بدن زندانیان «ابوغریب» عراق پرده برداشت.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری «مفکره الاسلام»، «اسرائیل شامیر» نویسنده و روزنامه نگار یهودی ساکن سوئد در مقاله ای اعلام کرد که اسرائیل اعضای بدن زندانیان ابوغریب عراق را نیز قاچاق می کند.
وی در این مقاله افزود که یک پزشک یهودی آمریکایی کلیه زندانیان را از بدن آنها خارج کرده و آنها را در ظرف های ویژه ای به تل آویو منتقل می کند.
شامیر که در یک خانواده یهودی در سیبری متولد شده است، در سال 1969 به سرزمین های اشغالی منتقل شد و در سال 1973 نیز به عضویت نیروی چتربازان ارتش رژیم صهیونیستی درآمد، اما طولی نکشید که به عنوان یکی از مهم ترین حامیان آرمان فلسطین و مردم مظلوم فلسطین تبدیل شد.
شامیر با تاکید بر صحت مطالب «دونالد بوستروم» روزنامه نگار سوئدی در روزنامه «آفتون بلادت» در مورد تجارت اعضای بدن شهدای فلسطینی تاکید کرد که جنازه شهدای فلسطینی در حالی که از زیر چانه تا پایین شکم پاره و سپس دوخته شده بود به خانواده های آنان تحویل داده می شد و اسرائیل بعد از چندین روز در حالی جنازه را تحویل می داد که با اقداماتی نظیر قطع برق منطقه، دفن شبانه و بستن منطقه در هنگام دفن این شهدا مانع از اطلاع خانواده های شهدا از این موضوع می شد.
این روزنامه نگار یهودی اظهار داشت در تمامی این حالات پزشکان، تاجران، قاچاقچیان و استفاده کنندگان از این اعضا اسرائیلی هستند و اسرائیل تنها رژیمی است که برای دستیابی به ماهرترین پزشکان در زمینه کاشت اعضای بدن به صورت غیرقانونی تلاش می کند.
این در حالی است که روزنامه های اسرائیلی با توجیه این اقدامات، تجارت اعضای بدن انسان را تجارت یک کالا فرض کرده و آن را مجاز می شمارند.
شامیر سرقت اعضای بدن انسان ها را وحشتناک و اقدامی غیراخلاقی دانست و تاکید کرد که این اقدام، غیراخلاقی و وحشتناک بسیار به خوردن گوشت انسان شباهت دارد.
در همین رابطه تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد که کمیته ای ویژه برای بررسی قاچاق اعضای بدن شهدای فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی را تشکیل خواهد داد.
مشاور سلام فیاض نخست وزیر دولت انتصابی تشکیلات خودگردان در این باره گفت، اهمیت تشکیل این کمیته ویژه به این دلیل است که رهبران فلسطین را نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی مطمئن تر خواهد کرد و باعث تاکید بیشتری خواهد شد.

شش هزار کلاهک هسته ای ایران در آمریکا به روایت حسن عباسی

شش هزار کلاهک هسته ای ایران در آمریکا به روایت حسن عباسی


ایران در صورت مورد حمله واقع شدن از سوی آمریکا، می¬تواند آمریکا را از درونش مورد هدف قرار دهد و نابود کند.



اگر قرار بود ما حرفهای ضد خشونت آقای بنی صدر را گوش کنیم اول انقلاب خرمشهر هنوز هم دست عراقیها بود و افتاده بود دست آمریکاییها. بنی صدر فرمانده کل قوا بود، میگفت که باید بگذاریم بیایند تا کوههای خرم آباد، مثل اشکانیان – نمی دانم این سند را از کجا آورده بود که اشکانیان گذاشته بودند که دشمن بیاید در کوه های خرم آباد – آنجا جلویشان می ایستیم. اگر قرار بود جوانانی که در خرمشهر رفتند ایستادند و مقاومت کردند گوش به حرف امثال بنی صدر بدهند امروز حماسه خرمشهر را جشن نمیگرفتیم. بنده به آقای خاتمی عرض میکنم. آقای خاتمی! جوانان این مملکت اگر قرار باشد گوش به تئوریهای گفتگوی تمدنهای جنابعالی بدهند، فرض خشونت طلبی جنابعالی را بربتابند، و مسئله جامعه مدنی تو را سق بزنند، این مملکت بعدا تا خود تهران هم از دست خواهد رفت.


لذا عمدة کاری که بایستی صورت بگیرد این است که ما باید مقابله به مثل کنیم. در چه باید مقابله به مثل کنیم؟ مقابله به مثل گزاره¬اش این است: یا امنیت برای ما هم باشد، یا هیچ کس امنیت نخواهد داشت. یا ما هم امنیت داشته باشیم یا هیچ کس امنیت نخواهد داشت.

خط قرمز فقط برای آقای کمال خرازی و آقای خاتمی و آقای حسن روحانی موضوعیت دارد. اسلام محدود به مرزهای جمهوری اسلامی نمیشود. این پیام را برسانند به گوش اصلاح طلبان داخلی و اصلاح طلبان جهانی؛ اسلام محدود به قانون اساسی جمهوری اسلامی نمیشود. شرف و کیان و عزت و حیثیت ما بخواهد به یغما برود مطمئن باشید که ما در داخل و بیرون مرزها اقدام خواهیم کرد. نمیشود که سکوت کرد، چون سیاستهای این حکومت داهیانه نیست. دست گذاشته اند روی دست دارند گفتگوی تمدنها میکنند. آقای دیک چنی، معاون اول جرج دبلیو بوش، ریچارد پرل و مایکل لدین در یک موضع‌گیری مشترک در آمریکن اینترپرایز انستیتو اعلام کردند که ما ریشه این ملت را خواهیم خشکاند. ریشه ملت ایران را خواهیم خشکاند. موضوع گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی چه بود؟ من جواب میدهم. در مقابل اینکه اعلام کردند ما ریشه این ملت را خواهیم خشکاند، به همة شرافتم قسم میخورم،‌ به قرآن، سوگند خوردن به قرآن کراهت دارد، به عنوان رئیس یک مرکز مطالعات استراتژیک، رقیب انستیتو کاتو، انستیتو هادسون، بنگاه رند، و همچنین آمریکن اینترپرایز انستیتو که روی خشکاندن ریشه ایران کار می‌کنید، با خدا، با خدا عهد میبندم، و با خون شهدا و با این ملت که برای خشکاندن ریشه نژاد آنگلوساکسون قطعا استراتژیها و دکترینهای آنچنانی به حول و قوه الهی تهیه کنم و روی سایت‌های اینترنتی بگذارم. آقای جرج دبلیو بوش و آقای تونی بلر که اعلام کردید میوه جنگ عراق را در ایران خواهیم چید؛ رئیس جمهوری اسلامی ایران نبود که آر پی جی علیه تانکهای شما در جنگ میزد، این آقای خاتمی و آقای حسن روحانی و آقای کمال خرازی نبودند که در خلیج فارس جلوی ناوهای شما می ایستادند. من ناوهای شما را فیلمبرداری میکردم.

زمانی که کیتی هاوک اینجا بود، زمانی که ویسکانسین، ناو نیوجرسی و ناو میسوری اینجا بود من فیلمبرداری میکردم نه آقای خاتمی! مینهای بریجتون را من انداختم نه آقای خاتمی! حزب الله لبنان را من تربیت کردم نه آقای خاتمی. آقای تونی بلر! آقای جرج دبلیو بوش! این بندگان خدا آن روز اهل گل و بلبل و سنبل بودند در وزارت ارشاد، اهل جنگ نبودند زمان دفاع مقدس. امروز به شما بگویم که این گونه نیست که فقط این دوستان، همان کسانی که بیست و دو میلیون به اینها رأی دادند امروز بغض کردند از اینکه روز به روز در عراق فجایع بیشتر میشود و این آقایان فقط نمیپسندند این زشتیها را. پاسخ به آن خشونت شما را ما خواهیم داد. سکوت کرده اند؟ شما هشدار دادید؟ گفتید ریشه ملت را خواهیم خشکاند؟ آقای خاتمی دوباره لبخند زد؟ آقای تونی بلر اعلام کرد که من اعلام میکنم جنگی که در عراق صورت گرفت میوه اش را در ایران میچینیم، آقای خاتمی سفیر را صدا نکرد، سفیر انگلیس را به او توپ و تشر بزند، بلکه هر باری که آقای جک استراو آمد ایران، آقای خاتمی همه برنامه هایش را تعطیل کرد ایشان را پذیرفت. همه ایران آقای خاتمی نیست، همه ایران آقای کمال خرازی و حسن روحانی نیست. اینها زمانی که ما جلوی شماها ایستادیم، سفارت آمریکا را اشغال کردیم و شما را ریشه کن کردیم، زمانی که در دفاع مقدس ایستادیم این دوستان هیچ کدامشان آن موقع نبودند. آقای مک فارلین من را خوب میشناسد، روزی که آمد ایران. شما فقط با این نگاه و با این تفکر و گفتگو موافق نیستید که له له بزند برای تفکر هابرماس. آقای خاتمی بندة ‌تفکر آمبرتو اکو و یورگن هابرماس است. ما بندة خدا هستیم و پیرو علی، شیعة علی. یک درس داریم، آن هم درس جهاد و شهادت. پس دیک چنی! ریشه نژاد آنگلوساکسون را خواهیم خشکاند. این اسمش مقابله به مثل است. اگر قرار است این ملت 7000 ساله ریشه اش خشکانده بشود، شما که 300-400 سال از عقبه تان میگذرد.

یک قلم به شما میگویم؛‌ دو میلیون ایرانی ما آنجا داریم. مطمئن باش من از دل آنها سرویس چریکی در می آورم علیه تان. این را خوب شما خبر دارید. اگر یازده سپتامبر را نگاه میکنیم شما اینقدر ضربه پذیر بودید که چهار عرب عربستانی که روح سلحشوری ندارند توانستند اینچنین بنیان شما را به خطر بیندازند شما با ملتی روبرو هستید که عقبه اش عمیقتر است. فراموش نکنید ما هفت هزار دارنده درجه PHD در آمریکا داریم. چقدر از اینها آلت دست شما هستند؟ چقدر از اینها توسط سناتور سام براون بک پول میگیرند که با آن پانزده تلویزیونشان مدام فحش بدهند. اگر یازده نفر توانستند یازده سپتامبر را بوجود بیاورند شما می دانید که این امکان برای ما وجود دارد که اقدام کنیم؟ ما سلاح اتمی نیاز نداریم. شما شش هزار کلاهک اتمی در خاکتان دارید. آن شش هزار کلاهک اتمی آماج طراحیهای ما است برای اینکه در آنجا جنبشهای چریکی بروند و همانها را منهدم کنند. نه جنبش چریکی ایرانی، از تمام کشورهای اسلامی. میتوانید همه را از آن جا اخراج کنید. ما روی مکزیکیها هم کار میکنیم. روی آرژانتینیها هم کار میکنیم. هر کس با آمریکا مشکل دارد ساماندهی اش میکنیم. بهتر است که وقتی سایت مرکز ما راه افتاد دوستان آمریکایی آدرس سایت ما را داشته باشند. ما پاشنه آشیل آمریکا را طراحی کرده¬ایم، تمام نقطه ضعفهایش را. تمام نقطه ضعفهای سرزمینی، دریایی،‌ هوایی، تکنولوژیک و گزاره های دیگر را معین کرده¬ایم و آدرس میدهیم به سازمانهای چریکی جهانی که آمریکا آسیب پذیریهایش کجاست! قرار است ریشه ما را بخشکانید؟ اتفاقاً انگلیس را هم دپارتمانش را ایجاد کرده¬ایم، بخش فروپاشی انگلیس را هم در دستور کار گذاشته¬ایم. شما میتواند راحت بشینید در جنگ جهانی چهارم بگویید ما طرح حمله به ایران را میدهیم، بنشینید راحت کمپ مشترک نشکیل بدهید، بعدا تی شرت تهیه کنید برای فروپاشی ایران. قول میدهیم تی شرتش را هم بزنیم، تی شرت تجزیه ایالات متحده. یک تاجر ایرانی پارسال با من تماس گرفته بود گفتم که آمریکا میشود 54 کشور. گفت «آقا من در میشیگان یک بخش تجاری دارم در حدود 12 میلیون دلار». گفتم خب؟ گفت «به نظر شما من بروم در کالیفرنیا مستقر بشوم؟»

بیشتر ایرانیها در ایالت کالیفرنیا هستند. گفتم چطور مگه؟ گفت شما گفتید این تجزیه میشود من فکر کردم اگر همه ما ایرانیها جمع بشویم در کالیفرنیا اقلیت بیشتری میشویم. آن جا میشود کشوری 5-34 میلیونی که میدانید باکلاس ترین ایالت آمریکا ایالت کالیفرنیاست. ایرانیها هم خوش سلیقه بودند آن جا را گرفتند. به نظر شما من بروم آن جا بهتر نیست؟ گفتم چرا اگر بتوانید همه تان جمع بشوید یک جا که بهتر است.

اما یک قلم طرح بی ثبات سازی که در خاک آمریکا داشتیم اعلام میکنم رسماً، رسانه ها هم از فردا انعکاس بدهند؛ تا امروز ما 53 میلیارد دلار ثروت ایرانیها و ثروت کشورهای عربی را از آن جا کشیده ایم بیرون. فقط با مشاورة مجانی که مرکز ما به تجار ایرانی و عرب داده است.


موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران به روایت دکتر حسن عباسّی

موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران


هوالحکیم


همواره در رسانه‌ها و در اظهار نظر کارشناسان حوزه‌های مسایل امنیتی، دیپلماتیک، و حتی اقتصادی و فرهنگی، از مفاهیمی هم‌چون موقعیت ژئوپلیتیک یا موقعیت ژئواستراتژیک ایران یاد می‌شود. پرسش این است: موقعیت واقعی ایران چیست؟ برای یافتن پاسخی به این پرسش، در یکی از روزهای پاییزی به سراغ حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال رفتیم، تا به تبیین موقعیت این کشور کهن بنشینیم.

  • در آغاز، یک پرسش ساده و کلی مطرح است: موقعیت هر کشور چیست؟ و چگونه برآورد می‌شود؟

  • بسم الله الرحمن الرحیم. در علوم استراتژیک، موقعیت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می‌شود، مانند موقعیت تاریخی، موقعیت اقتصادی، موقعیت اجتماعی، موقعیت فرهنگی، یا موقعیت سیاسی. یکی از مهم‌ترین گونه‌های تبیین موقعیت هر کشور، موقعیت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین می‌شود، سپس سایر مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی،...
    ادامه مطلب ...