شگفتی های چشم

شگفتی های چشم



چشم انسان را از دو نظر، هم از نظر ساختمان و اعضای ریز آن و هم از نظر روان شناسی می توان بررسی کرد.

از دیدگاه روان شناسی، حالت های مختلف چشم، بیماری و تندرستی فرد را بازمی گوید. چشم هم درون را می بیند و هم بیرون را، یعنی وقتی با چشم به چیزی نگاه می کنیم، از ظاهرش آگاه می شویم، ولی اگر به چشم کسی نگاه کنیم، از درونش با خبر می شویم. چشم، دوستی و دشمنی را نشان می دهد و بیننده را از نیت شوم یا قصد خیر صاحب آن آگاه می سازد. چشم هم گوینده است و هم شنونده. چشم از رضایت و خشم و نیز از قوت و ضعف خبر می دهد و از آسودگی و دلهره پرده برمی دارد. از امید و ناامیدی می گوید، درستی و نادرستی را روشن می سازد، از راستگویی و دروغگویی و از سیری و گرسنگی فرد حکایت می کند.

قاضی تیزبین، از چشم متهم نکته های فروانی به دست می آورد و بازپرس، پاسخ بسیاری از پرسش های خود را از چشم متهمان می گیرد و پلیس با کلید چشم، رازهای نهفته در دل مظنون به جرم را می گشاید.

پزشک با دقت به وضعیت چشم، به نوع بیماری انسان پی می برد. چشم، سخن می گوید و سخن می شنود. گرچه وظیفه اصلی چشم ها این نیست و بشر به وسیله زبان و سخن می تواند آن کارها را انجام دهد، ولی چشم با پذیرفتن این همه مسئولیت، بزرگ ترین خدمت ها را به بشر می کند. پدیدآورنده بشر، از روی لطف و مهر به او، چنین ویژگی هایی را در چشم نهاده است تا آدمی در گشایش و آسایش باشد!

و اما آیا تاکنون به ساختمان چشم خود دقت کرده اید؟

سازندگان دوربین های فیلمبرداری برای نشان دادن دقیق رنگ ها، رنج ها برده اند و کوشش ها کرده اند، ولی هنوز آن گونه که چشم رنگ ها را می بیند، نتوانسته اند تصویرها را با رنگ های واقعی خود ثبت کنند. در حالی که چشم انسان همواره در نگاه به اشیای هستی، همه رنگ ها را با کیفیتی بی نظیر دریافت می کند.

هرچند چشم های افراد بشر از لحاظ برخی ویژگی های ظاهری متفاوتند، برای مثال چشم زاغ با چشم میشی فرق دارد و کبود چشم از سیاه چشم جداست، او همه را چنان ساخته است که از نظر دید رنگ ها، هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و همه چشم ها و همه رنگ ها را به یک نوع می بینند!

دوربین های عکاسی در عکس برداری از فاصله های دور و نزدیک تنظیم خاصی دارند تا وضوح موضوع ها رعایت شود، ولی چشم در سریع ترین حرکت می تواند دور و نزدیک را واضح ببیند! چشم نه تنها در نور سفید می بیند، بلکه در نور زرد، سرخ، بنفش و همه رنگ ها قدرت دید دارد، ولی دوربین های عکاسی از عکس برداری در همه نورهای رنگین ناتوانند و این به دلیل ناتوانی سازنده آنهاست. عدسی دوربین عکاسی با قدرت محدود خود، نشانه سازنده ای داناست، پس عدسی چشم با داشتن قدرتی نامحدود، از پدیدآورنده ای بسیار دانا و توانا سخن می گوید. دوربین عکاسی همه چیز را معکوس می بیند، بالا را پایین و ایستاده را واژگون می بیند، ولی چشم ما هر چیزی را همان گونه که هست می بیند. آیا به این فکر کرده ایم آبی که در چشمان ماست، چگونه مایعی است که در درجه های گوناگون دما، وضع خود را حفظ می کند؛ در حرارت بالا تبخیر نمی شود و در حرارت پایین یخ نمی بندد. چه قدرت عظیمی توانسته است برخلاف قانون طبیعت و مایعات، چنین آبگونی را ایجاد کند که در حرارت های گوناگون وضع خود را حفظ کند!؟


نظرات 3 + ارسال نظر
سامی سجادی فر جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.chemsajjadifar.blogsky.com

دوست عزیز وبلاگ خوب شما را نگاه کردم آرزوی موفقیت برایتان دارم.
سجادی فر www.chemsajjadifar.blogsky.com

ر دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:47 ب.ظ

ممنون

علیرضاندرازچالوس پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:13 ق.ظ

یاحق
نکاتی درباره چشم؛
1.جایگاه چشم(بالاترین نقطه):راستی اگر چشم در بالای زانوی ما یا زیر پا یا...چشمانمان قرار داشت اولا چه تعداد نابینا میداشتیم!وچگونه میخواستیم افراد را ببینیم؟مثلا اگر فردی را میخواستیم باید پاهایمان را بلند میکردیم!
2.زیبا بخشی به صورت:صورتی را در نظر بگیرید که چشم در آن نیست،آیا به همین زیبایی که الان میبینیم بود؟!
حتی رنگ سفید و تیره(مشکی،میشی،آبی یا...)بلحاظ کنتراست(contrast)زیبایی اش غیر قابل توصیف است،نشون به اون نشون افرادی که چشمشان آب مروارید میآورد،در اولین نگاه این فقدان وعدم جمال شاخص وبه اصلاح سریع به چشم می آید!
3.آینه خباثت و پاکی در چشم:کودکان وافراد معصوم را در نظر بگیرید،شاید زیباترین نقطه صورتشان چشمان آنهاست،چرا؟چون گناهی از آنها سر نزده است!
درست در جهت مقابل تبه کاران وجنایت کاران؛که از چشمانشان ترس وشرارت میبارد!
4.قلعه وحفاظ استخوانی چشم:4عضو حساس بدن را خداوند حکیم داخل قلعه ای محصورقرارداد؛
اول؛مغز درون جمجمه
دوم؛قلب درون قفسه سینه
سوم؛عورتین بین دوپا
وبالاخره؛چشم درون دو استخوان بالا وپایین چشم
یک خاطره!
بنده نویسنده در حادثه ای در چندسال پیش که فردی را به شدت دنبال کردم و او بطرف دری رفت که وقتی من خواستم بطرف آن در بروم ، آن شخص در را بست ومن بشدت به در برخورد و به طوری بر روی چشمانم در بسته شد که تامدتی زیر چشمم کبود بود!ومن همواره متذکر این لطف خدا هستم که اگر نبود این استخوانهای بالا و زیر چشم ؛شایدنمیتوانستم این مقاله را بنویسم و اینک در جرگه نابینایان بودم!
پس همه این ذکر شریف را بر زبان جاری کنیم؛
الحمدلله رب العالمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد